نشان تهمت
بیا بیا که ببینی چگونه آب شد م
به دشت بیکسی آیینه یا سراب شد م
حدوث رنج چها کرد و اشک ما چه فز و د
ز سوز آتش غم بار ها کبا ب شد م
بیا بیا که ببینی توای پرنده ی دور
گهی چو قطره چکید م ، گهی حباب شدم
به روز گار سیاهی پرست خیر ه نگر
نشان تیر پر از کینه بی حسا ب شد م
به فصل رنگ امید و به نو بهار خیال
فنای صاعقه یا آتش شها ب شد م
دریغ و درد که در لحظه های بز م و سرود
چه زود خسته شد م یا چسان خراب شد م
به سر فتاد خم و شیشه ها شکست ، مگر
نشان تهمت تمهید ” ناصواب ” شد م
بیا بیا که ببینی تو ای همای بلند
که من چگونه زهجر تو در عذ اب شدم .
پیکارپامیر- تورنتو ماه جون 2008