اشــعار

نا ز نیـن!

چه روزگــا ر شیرینی ست ، نا زنیـن

نیشـکر ِ صدایت را بند بند می مَکند

تا در آن

قـندِ آزا دی نریخته باشی

چه روزگــا ر شیرینی ست ، نازنیـن

اِیملت را می بویند

تا مباداکسی گفته باشد

که دوسـتت دارم

پُست بکست را می لیسند

تا 

شیـرۀ نجابت را از آن  بر دارند

چه روزگــا ر شیرینی ست ، نازنیـن

نرمی ِ دستا نت را به سُرعت کریمنال می زنند

تاواژه ی عشقاز روی کیبورد ت نپـَرد

حتا

اِسـمت را تلاشی میکنند

که دلی در آن پنهان نباشد

چه روزگــا ر شیرینی ست ، نازنیـن

دفتــرچه ی پاشـا نت را شقه شقه میریزند

مبادا

لا ریب ِ شرافتی در آن مخفی باشد

بعد از این

نگاهت را

با  سپـیدۀ واتر مارک بنویس ، نازنین .

             هالند دوازدهم جنوری 2008