دوستان من سامایی وشاعره نیستم. نوشته های عقابان راه مجید و دوستداران راه روانشاد مجید را که دروب سایت های مختلف خواندم.به این فکرشدم،که هیچ وجدان بیدار نمی تواند سکوت کند. این شعر نیست،شکستن یک سکوت است. اگر کمی و کاستی داشته باشد، مرا خوانندگان،شعراء،دانشمندان و اهل قلم به بزرگی خود ببخشند که خامه ی من توان وصف تاجداران تاریخ وطن ما را ندارد امید است بزرگان دُر دری خرده نگیرند.
این شعرنیست،یک درد دل است
لیک به قبر هر شهید،ما،گل است
عقاب های مغزمجید شهید به پرواز در آمدند
من چو سرو با غرور آزاده ام
برسر هر قله ایستاده ام
با شمال و خشم توفان دایماً
پنجه های سبز من
گیرد از میان
باد و توفان خبیث این
جهان
کی می سازد هر اسان من را
ریشه کردم
در میان سختی ها
بهتر از صخره و سنگ
محکمترم
فرق من بود آشیان هر عقاب
بیضه بگذاشتند عقابان
غیور
زیربال گرم در شب روز
زیر سینه نرم وگرم آتشین
بیضه بود و چوچه گشت و
پر کشید
از من آموختند آن پرواز بلند
چنگالش تیز کردم
تا بگیرد باز شاه
تخت تاجش را زند با
نول خویش
تا پریشان ساخته باشند
دشمنان
دادمش تاریخ درس روزگار
سر پر شورش بگوید داستان
از امروز و
از دیروز و
ازفردی قریب
گفتم امروز سبزم و
سروم
سر بر آسمان
لیک
فردا می زنند
بر دستشان
با تبر تیز نیرنگ زمان
من نگردم تابع با ظلم و زور
من ندارم جز شما میراث خور
من نگویم ای عقابان،تیز بین
یاد از آغوش پر مهرمن کنید
یا که از خوردی خود بر فرق من
قصه و داستان دیروز را کنید
یاد توفان شمال تند کنید
من نباشم لیک توفان دایم است
بی هراسان پرواز
در هر قله ها
در حریم جرات و غیرتستان
پر اگر زد
کرگسان
شاهان
گیرید اورا به
چنگ خود چنان
پر و پوچش را بکن
افگن به
شهر
شور اندازد از
شهامت در جهان
خشم توفان را مهار پر کنید
با نول خویش نویسید در
سنگ سیاه
تاریخ پروازهای بلند
در قله ی هندوکش
کوهپایه های بلند
خشم توفان را مهار پر کند
در گوش چوچه های نوزاد
پرواز مستقل خوانید
شما
بی هراس از خشم و توفان زمان
پر زنید در آسمان
آشیان سازید به خود
در کیوان
انجینر روح افزا از کانادا
اقتباس: ازسایت گفتمان