مـقالات

چهار مقالۀ انفجاری در حوزۀ جنایت شناسی

 

چهار مقالۀ انفجاری

در حوزۀ جنایت شناسی

 

مطالعه و قرائت جنایات حزبی (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) مستلزم تحقیقات همه جانبۀ علمی – فلسفی است. برخی از پژوهشگران در حوزۀ مطالعات حقوقی ، تاریخی ، روانی ، سیاسی ، خاطراتی ، فلسفی ، تا هنوز گوشه هایی از جنایات عدیده را به زیر پرسش برده و به بحث کشانیده اند . گفتمان جنایت حزبی در افغانستان در قلمرو تفکر و متن ، به صورتبندی سامانیافته ای ضرورت دارد که فقط نسل دانشمندان دلیر ، از عهدۀ آن بر خواهند آمد .       
برخی از مقالات مانند بمب است ،  نه تنها که جنایت را منفجر میسازد که جانی بی جان را نیز منفجر میکند . 
به ادامۀ کالبد شگافی جنایات حزبی ، درین اواخر نیز ده ها نویسنده به شرح و تفسیر جنایات استخباراتی (خاد ، اکسا و کام ) پرداخته اند که درین میان به تازه ترین کارهای نویسندگان و مترجمین دلیری بر میخوریم  که انگشت حیرت را تا منخرین  خادیسم و سادیسم فرو برده اند .
در منظومه جنایت شناسی ، چهار نفر به  چهار مقالۀ انفجاری دست یازده اند که هر کدام بنوبۀ خود بخش هایی از جنایات حزبی ( خلقی- پرچمی ) را برملا میدارند ، نویسندگان چهار مقاله همۀ شان سالهای طویلی را در زیر شکنجۀ خاد ( در صدارت و پلچرخی و ششدرک … ) به مقاومت و ایستاده مردن عادت کرده اند ، مقاله آرایان چهارگانه :   

1 .  داکتر حمید سیماب
2 .  داکتر صبورالله سیاه سنگ
3 . استاد نسیم رهرو
4 .  گرامی رزاق مامون

1 . داکتر سیماب به حیث یکی از چهره های مستعد و خوشنام کشور که دارای سابقۀ درخشان مبارزاتی است و سالهای طولانی به خاطر دفاع از استقلال ، عدالت  و آزادی برضد اشغالگران شوروی به پلچرخی رفته است ، اینک با یک اقدام تاریخی ، نقش خودرا در افشای جنایات و خیانات حزب دموکراتیک خلق بار دگر ایفاء میکند .    
” کی جی بی  در افغانستان ” نام کتابی است که بوسیلۀ واسیلی متروخین بایگان ارشد کی جی بی نوشته شده است و داکتر سیماب با درک اهمیت آن در رابطه به  چگونگی تأسیس و تعبیه جناح ها در حزب دموکراتیک خلق ، عضویت برخی از اعضای  رهبری خلق و پرچم در سازمان کی جی بی ، روی دادن فاجعۀ  کودتای ثور ، اشغال افغانستان … آنرا از روی متن انگلیسی به دری برگردانده است .  
هنوز دو سه قسمت آن ترجمه ، در سایت ها نمایان نگشته بود که خادیسم و سادیسم به پشت توپخانه های توطیه  قرار گرفتند و از سنگر کاغذین و رسوا  به مرد فولادین قلم به رگبار دست زدند و داکتر سیماب نیز طی یک مقالۀ مفصل به جواب خادیسم و سادیسم پرداخت و خاد و واد و اکسا و کام را مجدداً مدلل نمود که دشنام و توطیۀ تان نمیتواند جریان ترجمۀ طومار جنایات و جاسوسی تانرا قطع نماید . و اینک ما بعد از تجربۀ اخطار ها و توطیه ها ، با اعصاب آرام ترجمۀ قسمت یازدهم را مطالعه می نماییم و قسمت های باقی مانده را نیز خواهیم دید .           

2 . داکتر صبورالله سیاه سنگ به حیث یکی از نویسندگان صاحب سبک و  سخن که مطابق بیوگرافی منتشرشده اش ، بخاطر مبارزه با کودتا و اشغال به حیث یک عضو فعال  سازمان آزادیبخش مردم افغانستان ( ساما ) شکنجه شده و سالهای طویلی را در پلچرخی مانده است .
داکتر سیاه سنگ به سلسلۀ داستانهای کوتاه و اشعارش که هر کدام قسمتی از تجربه های حسی – عاطفی زندان را بیان میدارند ، اینک با نگارش ” و آن گلوله باران بامداد بهار ” نقاب اولین جنایت و خیانت را از چهرۀ حزب دموکراتیک خلق ( خلقی – پرچمی ) پایین میریزد .
داکتر سیاه سنگ با نگارش این اثر ، بزودی از طرف خادی ها و اکسایی ها و کامی ها مورد پیگرد و بازپرسی قرار گرفت ، ارتش جاسوسان میخواستند که سیاه سنگ را بچه ترسانک نموده و کاری که شروع گشته بود در نطفه خنثی میگردید و اما این مرد خاد گزیده میفهمید که دندانهای زهردار خاد ریخته اند و آنان حلوای واژگان را خوابیده نشخوار میکنند .    
سیاه سنگ  بی آنکه از غُر و فش قمچین بدستان از کارش کناره گیری کند ، سنگینانه به ” و آن گلوله باران بامداد بهار ” ادامه داد ، ادامه داد ، ادامه داد  تا اینکه استخوانهای رییس جمهور و خانواده اش را از زیر خاکهای پولیگون پلچرخی به گورستان مخصوص انتقال بخشید ، نوشتۀ سیاه سنگ از یکسو سندی شد برای تثبیت جنایات حزب دموکراتیک خلق ، و از سوی دیگر مدرکی شد برای دادخواهی و عدالت انتقالی .    

3 . استاد نسیم رهرو که بخاطر عضویت در سازمان آزادیبخش مردم افغانستان ( ساما ) بعد از شکنجه و آزار در خاد ششدرک و شکنجه گاه صدارت به پلچرخی انتقال داده می شود و ده سال تمام در انتظار اعدام ، شکنجه میگردد . استاد نسیم رهرو را زندانیان و همرزمانش  یکی از اسطوره های درخشان مقاومت میدانند .    
رهرو از سالیان به این طرف دست به نگارش ” بیاد رنجهای مقدس ” زده است  ، خوشبختانه که مقالات این مرد صبور از سوی هموطنان ، زندانیان و خانواده های شهدا ، مورد استقبال ویژه قرار گرفته است . بیاد رنجهای مقدس آن تجربه ها و چشمدیدهایی است که با گفتن آن نقاب از چهرۀ حزب دموکراتیک خلق و خاصتاً  خاد فرو میریزد .      
وقتی که یک زندانی و یا یک قربانی مینویسد ، نه تنها که منتظر نمی باشد که جاسوسان و شکنجه گران خاد و اکسا بر سر و گردنش گُـل بریزند ، بلکه منتظر میباشد که جانیان کوچک دوباره بر سرش شتم و شمشیر بکشند .                                                                  
جانیان ِ حزب دموکراتیک خلق با استعلام و توطیه بر مقالات  ” بیاد رنجهای مقدس ” سر از موریانه های رسوایی  بیرون کردند و خواستند که قلم و زبان استاد رهرو را با تیغ از دست افتیده ، دوباره شکنی نمایند و اما نشد که نشد ، سلسلۀ نگاشتن رنجهای مقدس همچنان ادامه یافت و ادامه یافت و ادامه خواهد یافت . 

4 . رزاق مامون هنوز در پلۀ نوجوانی بود که سرنوشتش با شکنجه شدن و پلچرخی رفتن گره خورد . رزاق مامون در زندان پلچرخی در میان شکنجه و اذیت شدن به جوانی رسید و در زندان بود که معنای جنایت و خیانت خاد و حزب دموکراتیک خلق را حس کرد .                
رمان ” عصر خود کشی ” در واقع اولین ضربۀ هنری بر پیکر خاد و حزب دموکراتیک خلق  بود که مامون ماموریتش را انجام داد ، درین رمان نقاب و پوست ضخیم  ” حزب و دولت و شوروی ” پاره می شود و خواننده تا اعماق جنایت و خیانت دعوت میگردد.  
اینک رزاق مامون باب جدیدی را برای افشای جنایات خاد باز کرده است ، ” نادر علی پویا مرد آهنین ساما ” را مینگارد و با استفاده از دوسیۀ شهید نادرعلی پویا ، مقاومت و استبداد را مستند سازی میکند .   
مامون میداند که افشای خاد و  مزدور منشی حزب دموکراتیک خلق ، جسارت میخواهد ، چون نوشتن در بارۀ جنایت یک رُخ مسأله است و رُخ دیگر آن ایستادن در برابر جنگ روانی است . رزاق مامون با نگارش این مقالۀ کوتاه ، ده بار طویلتر از مقاله اش مورد شتم و شلاق خاد و اعضای شفتر شدۀ حزب مزدور قرار گرفته است ، که خوشبختانه خاد نمیداند که صدارت و پلچرخی دیدگان هرگز از تپ تپ جانیان نمی ترسند و رسالت نگارش را به تعویق نمی اندازند .
نویسندگان چهار مقالۀ انفجاری ، پس از عملیۀ نگاشتن ، به چهار سرنوشت همگون و متضاد مواجه گردیده اند :                              
صف عظیمی از خوانندگان از افشای جنایات حزبی بوسیلۀ آنان استقبال کرده و ادامه کاری را آرزو برده اند و صف علیل و دیرمانده ای نیز از افشا شدن جنایات و خیانات  به ماتم نشسته و از هر امکانی برای ساقط کردن نویسندگان و عملیۀ نگارش  استفاده برده اند .      
دو صف ، دو صدا ، دو متن ، در یک فضای بحرانی به وقوع می پیوندد ، صفی که از جانیان و جنایت در زیر نام  های مستعار و دروغین دفاع میکند و صفی که دلیرانه با نام های اصلی از بیان حقیقت و عدالت لذت میبرد .        
فراموش نگردد که درین میانه ، هنگامی که اجاقهای نوشتن گرم و   قوغین است ، لایه های ترسو و زبونی نیز که هیچگاه جسارت بلند شدن و ایستاده مردن را نداشته اند ، در زیر نام دیگران و یا نامهای نیمه مستعار مشق دلربایی میکنند و خود را به حیث یک صف ، دغل آرایی میکنند . هم در نعل میزنند و هم درمیخ . گاهی به نویسنگان دلیر ، واه واه و صدآفرین می بخشند و گاهی تلاش میکنند که بوسیلۀ این دلیران ، از حزب دموکراتیک خلق انتقام بکشند .  اینان که قصد شان به هیچوجه جنایت شناسی و روشن شدن حقایق نمی باشد  ، با مُردار کردن خود و قلم ،با فتنه گری و تفتین ،  با توسل به دشنام زنی و روباه صفتی ، با  آب را خت کردن و شخصیت زدایی ها ، باتلاق یک وجبی را ، جهیل و رزمناو  پنداشته ، در کنار قورباغه های بیگناه به خوردن عسل و پراته و قهقه مصروف میمانند .             

حزب دموکراتیتک ( پرچم – خلق ) با خاموشی خود در برابر جنایات حزبی ، تمام شانس های بشری خودرا از دست داده است ، رهبری دیرمانده و پیر ، به لحاظ سنی ، به مرگ طبیعی سرازیر میباشند و پشتارۀ جنایات شان به نسل دوم حزب منحله انتقال میابد .  آن نسل جوان حزبی  که دست شان در مشی کودتا ، اعدام و کشتن و اشغال کشور  دخیل نیست و به علت مقام پایین حزبی – دولتی اینک بار جنایات رهبری را معصومانه بدوش میکشند ، پیشروی شان  چند گزینۀ مرکب وجود دارد :    
                                       
–  اعتراف به خیانت ملی و جنایات حزبی
–  عذر خواهی از مردم و قربانیان
–  نقد هفتم ثور و ششم جدی
–  طرد و افشای رهبری و جانیان حزبی
–  تن دادن به عدالت انتقالی

 

      
                        هاگ / هالند
                                   جون 2009                                   
                                      محمدشاه فرهود