وطن په خلکوباندی گران مجیده ای قهرمانه گران افغان مجیده |
ای ننـگیالیــه قــهرمــان مجـیده د آزادی په لار روان مجـیـده |
دآزادی ستوری آسمان کښی شوی پاتی جاوید افغانستان کښی شوی |
|
(مرحوم محمد هاشم زمانی)
از”شاهکار” پورتال افغان- جرمن آنلاین سه روزمی گذرد. طی این سه روزپیام های زیادی به آدرس من مواصلت کرده است. محتوای این پیام ها می رساند که “شاهکار” پورتال افغان- جرمن آنلاین باعث رنجش خاطر بسیاری ازروشنفکران وطندوست وراهیان راهِ شهید عبدالمجید کلکانی گردیده است. درهمینجا ازتمامی کسانی که با من تماس گرفته اند پوزش می طلبم که بنا بر معذرت صحی نتوانستم پاسخ سوالات یکایک شان را به موقع بدهم. اینک چند جمله کوتاه اندرباب موضوع:
– من هرگزوهیچگاهی رفاقت ونزدیکی خود را با شهید اکبر زنده یاد عبدالمجید کلکانی پنهان نکرده ام. باردیگر با بانگ رسا اعلان می کنم: برای من ننگ است که با نام مستعارارتباط ودوستی خود را با کسی نشان دهم که تمامی ذرات وجودم مرهون دانش ، شجاعت ،میهن دوستی ، اخلاق نیک ، آزادگی ، وافکارملی وترقیخواهانه او می باشد. دوستان بزرگوارم همیشه به من هشدارداده اند که به این کار پرمخاطره دست نزنم. پاسخ من آنست که بگذار خطرناک باشد. من این خطررا با جان ودل قبول دارم و دوان دوان به پیشوازآن خواهم رفت.
– “یاداشت اداره” پورتال افغان- جرمن آنلاین درنوشته آقای محمد معصوم مشایع زیر نام “به جواب یک پیشنهاد مسخره” ناشی ازآن اختلافاتی است که ازگذشته ها تا امروزدردرون پورتال افغان- جرمن آنلاین بروزکرده است. کسانی که جریان نشرات این سایت انترنتی را تعقیب کرده باشند ، به وجود همچوتناقض گویی ها وکشمکش های درونی پی برده اند. من مطمئنم که گپ اصلی بر سر زنده نام مجید کلکانی نیست، ورنه هرکودکی می داند که گردانندگان یک سایت انترنتی حق دخل وتصرف در نوشته های دیگران را ندارد. “اداره” ها می توانند وحق دارند مطلبی را به نشر بسپارند یا ازآن بگذرند. “اداره” ها حق دارند نظروپالیسی خود را بطورجداگانه برای خوانندگان پیشکش بدارند؛ ولی نمیتوانند درمقاله های “همکاران جانی جانی” شان پینه ناجوری را بچسپانند. یا بدترازآن به روح با عظمت شهید راه آزادی وطن زنده یاد عبدالمجید کلکانی چنین بی احترامی یی را روا بدارند. اما، این یک رخ قضیه می باشد. رخ دوم آن اینست که ، بُردن نام مجید به بدی درمقاله آقای مشایع به مثابه یک تیر ودونشان برای یاداشت نویسان میتواند باشد. دلیلش اینست که ازماه ها بدینسو اختلافات وکشمکش ها ی درونی بر سر پالیسی های نشراتی پورتال درگرفته است. عده ای ازدست اندرکاران افغان- جرمن آنلاین (جناح سازشکارودرباری) با بعضی نوشته ها ومصاحبات موافقت ندارند. حالا، نیش قلم را به آن نقطه ای کشاندند که برای شان هم خرما به بارآورد وهم صواب. غافل از آنند که سنگی را که بالا کرده اند روی پای خودشان خواهد افتاد. هدف اصلی ازاینگونه بد و رد گفتن ها اینست تا “حریفان” را ازپورتال برانند یا باصطلاح دیگر”کودتای انترنتی” راه بیندازند. ورنه دِه دَه کجا ودرخت ها دَه کجا!
به هرحال ، اینست دموکراسی “نوع خاندانی” که یاداشت نویسان ما بدان عادت کرده اند! این مشخصۀ تربیتی وخوی “یاداشت” نویسان ما است که هم “سایه خدا درروی زمین” باشند وهم “ازهرگونه تعرضی مصئون” واز”هربازخواستی مبرا”.
“یاداشت” نویسان ما درمحکوم کردن دیگران محدودیت نمی شناسند ، ولی تحمل شنیدن انتقاد دیگران را- درحق خود و مرشدان خود- ندارند. بیجا نیست که مردم ما گفته اند: خویی که درشیردرآید با مرگ بیرون شود.
انگیزه دوم ، رسوبات آن عداوت هایی است که ازگذشته ها درذهن بیمار”یاداشت” نویسان بجا مانده است. هنوز”نسل پیر”بخاطردارند که مجیدِ مبارز، زمامداران ارگ وچاکران دربار را به فرق سرآب داده بود. او که با مهارت وهوشیاری خود و به کمک مردمش ازده ها دسیسه ، دام ودانه دشمن سرفرازانه بیرون شد ، نمیتوانست خاردیدۀ کاخ نشینان ،اراکین فاسد دولتی ومداحان دربارنباشد. آزادگی ، روح مقاومت جویانه، اخلاق پسندیده ، مردم دوستی ودفاع ازمظلومان ، آن خصوصیاتی بود که عبدالمجید را روزتا روز درقلوب مردم دردمند افغانستان نزدیک ترمی ساخت. محبوبیت روزافزون مجید ، نام وشهرت نیکش نزد مردم ، دولت های وقت وخادمان کمربسته ارتجاع واستعماررا به تب لرزه مرگ گرفتارکرده بود. ولی مجید ، دیگر راهش را یافته بود وهیچ چیزی غیرازریشه کن کردن تمامی اشکال ستم وتبعیض او را راضی نمی ساخت. مجید چون عقاب بلند پروازی درقله های بلند انسانیت پرزد ودام ودانه دشمنان رسوای خلق او را اسیرخود نگردانید. نه دختران طناز”خانواده” را به زنی قبول کرد ونه پیشنهاد ارگ نشینان مبنی بر “رفتن نزد اعلیحضرت” شان و”بوسیدن دست” های او را. مجیدِ آزاده، وعده های “چوکی کلان و سوارشدن موترشوارلیت وهمرکابی وخوش گذرانی درکنار سرداران ورفتن به سفرهای خارجی” را با جرئت وصلابت رد کرد. او که هنوزاز”آواره گردی کوه ها” خسته نشده بود، روی همه این ناز ونعمت ها مردانه وار پا گذاشت. چیزی که چاپلوسان ثنا خوان خواب آنرا هم نمی بینند. بعد نوبت به “غند ضربه” رسید که درعلاقه داری کلکان اطراق کند. “غند سرکوب” خانه به خانه ، کوچه به کوچه وتنگی به تنگی درتعقیب مجید بود. خانه هایی را که ظن رفت وآمد مجید می رفت تالاشی می کردند. دوستان ، اعضای خانواده و رفقای مجید را زیر فشار گرفتند تا رد پای او را نشان دهند. جواسیس محلی ومخالفین سیاسی مجید ازهرکوششی درجهت به دام انداختن او دریغ نورزیدند. اما ، همۀ این تلاش ها نتوانست کاری از پیش ببرد. پس ، دربار ودرباریان چه خاکی به سرمی کردند؟ آنها آسان ترین ، کم خرچ ترین وشناخته شده ترین وسیله را بکارگرفتند. اتهام زدن وبه زعم خودشان بد نام کردن مجید را. دهن کجی های امروزی آقایان وخانمهای نواله خواردربارچیزی نیست جزادامه همان تبلیغات خاینانه ورزیلانه، منتها درفضای دیگروبا امکانات ووسایل دیگر. بیاد داشته باشیم که این بار نیزمانند گذشته، خس وخاشاک تبلیغاتی یاوه گویان ، راه سیل خروشان مقاومتگران تسلیم ناپذیررا بند ساخته نمی تواند. “یاداشت” نویسان ومشاوران گمراه شان باید بدانند که ازاین سربه سنگ زدن ها چیزی جزپاشانی مغزهای پوک شان حاصلی نخواهند گرفت. دیگرنام نامی مجید به سمبول آزادگی ،مقاومت، رفاقت، عیاری، وطن دوستی، وفا واخلاص وسرانجام مبارزه بی امان برضد هرگونه ستم وغداری مبدل شده است. همگان می دانند که این نام بزرگ ومقام معنوی را کسی به او نبخشیده است. اوبود که با بُردباری ، تقوا ودلسوزی به حال مُلک وملت درجریان مبارزۀ داغ عملی به مردمش ثابت ساخت که هدفی جزآزادی و سعادت شانرا ندارد. اگرمردم حقشناس ما مجید را “پیر” خطاب می کنند یا “آغا” یا”جای رسید” یا”صاحب کرامت” یا “انقلابی” یا “قهرمان ” یا “روبن هود” یا “چگوارای افغانستان”یا “اسطوره مقاومت” ، درمقابل ، دشمنان یکپارچگی ملی ، آزادی واستقلال افغانستان با لجن پراگنی های بزدلانه شان با روح بزرگ او درجنگ ودعوا اند. اکنون که حدودسی سال ازشهادت آن دلاورمردِ مبارزمی گذرد، بسیاری ازاعضای آن حزبی که که تا دیروز به افتخاردستگیری و شهادت آن بیمرگ تاریخ پیاده سرمی کشیدند ، امروزمرگ او را یک ضایعه ملی می شمارند. ولی هستند کسانی که هنوزهم مانند جغد های ویرانه ازروشنی خورشید جهانتاب انکارمیورزند.
– اینکه چرا یگان نوشته به پورتال افغان- جرمن ارسال کرده ام داستان دیگری دارد که درموقع لازم پرده ازاین “راز” برخواهم داشت. دم نقد به یک نکته اشاره می کنم که این کار دراثردرخواستِ دست اندرکاران پورتال صورت گرفته است. وقتی کسی خود را اعضای خانواده رفیق شهید من معرفی کند ، باز دربرابرابهت نام رفیقم دست وپایم می لرزد. شاید این نقطه ضعف من باشد. اگرچنین است، برمن ببخشایید. ولی باید بگویم که من اصلا ًبا پورتال کدام تعهدی نبسته ام. غالبا ًنحوه وسمت نشراتی شان غیرازآنست که من باوردارم. هنوزنوشته ای را به پورتال روان نکرده بودم که حد اقل دوتن از مسئولین پورتال پذیرفته بودندکه پورتال جای همچو نوشته ها می باشد. وقتی به گوش های خود اززبان شان بشنوم که مجید کلکانی یکی ازقهرمانان وطن ما می باشد ، باز،ارسال نوشته به سایت افغان- جرمن گناه کبیره نیست. من کسی نیستم که خم خمک راه بروم. با صراحت گفته بودم که من رفیق مجید هستم وهرچی بگویم ازمجید ویاران وراه او خواهم گفت. چنانچه درچند نوشته ام که درپورتال نشرشده است از”ساما” ، مجید وهمرزمان او یاد ها کرده ام.( به یاد رنجهای مقدس،شاید من صبرایوبی داشتم ، تلک تورن غلام غوث ، آتش – دود – خاکستر، انگشت ها وماشه ها ، پرده پنجم، انها را کشتند ومن درمرگ شان مردم ، تنها یک انتخاب:مقاومت ، ومن به جای ابر های تیره آفاق گریستم وهرکس به طریقی دل ما می شکند)
درآن موقع که این نوشته ها را نشرمی کردند ، چرا لب شورندادند. نتنها لب شور ندادند که آفرین گویان مرا تشویق هم کردند. حالا که نوبت به “کودتای انترنتی” رسید ، بدون درنظرداشت موازین اخلاقی وضابطه های ژورنالیستیک ، پای پرآوازه ترین شهید وطن را درنزاع داخلی شان شامل می سازند.
دوستان گرامی ! من کسی نیستم که دشمنی ودوستی خود را سرراه رها کنم. برای من قول دادن ارزش بزرگ هست. زیرا پابندی به قول وقراریکی ازموازین اخلاقی برای تمامی انسانهای شریف وبا وجدان به حساب می رود. چه خوب است که من تا آخرین لحظات به قول خود ایستاده ماندم .اینکه یاداشت نویسان پورتال ازعهد وپیمان شان برگشته اند ،خود جواب آنرا بدهند. یا شایدازاین ضرب المثل استفاده کرده باشند :پیشت بشینم ریشت بکنم !
– افترا ، تهمت ودهن کجی دشمنان درحق عبدالمجید کلکانی چیزتازه ای نیست. درطول تاریخ سیاهکارترین افراد وحلقات ، زشت ترین الفاظ وناروا ترین اتهامات را درحق خوشنام ترین چهره ها بکاربرده اند. مگرانگلیس ها ، ملا مشک عالم را موش عالم نگفتند؟ مگر ازسرنوشت غازیان وقهرمانان ملی وطن ما بی خبریم؟ همین چند سال قبل کسانی که ازآزادی افغانستان درمقابل تجاوزعریان روس به دفاع برخاسته بودند روس های اشغالگر ودولت دست نشانده اش القاب اشرار، نوکربیگانه، ضدانقلاب . . را به آنها ندادند؟ درتمام دنیا نشان بدهید که کسی دشمنش را به نیکی یاد کرده باشد. مجید در زمان حیاتش نیز زیرآتش متقاطع دشمنان قرارداشت. او ازمیان دریای خون وآتش عبورکرد وبه طعن ولعن ارتجاع وباداران ارتجاع وقعی نگذاشت. دردوران حکومت ظاهرتا داوود وازدوران رژیم کودتا تا روزمرگ پرشکوهش ازراهی که برگزیده بود یک انچ هم عقب نشینی نکرد. به مردم ومیهنش عشق ورزید، درراه آزادی وایجاد جامعه انسانی دلاورانه رزمید ودرهمین راه جان داد.
اگرمجید ویاران شهید او ازده ها میدان امتحان ، توطئه ، تخریب ودام گستری دشمنان با سرافرازی عبورکردند، دوستان ویاران وفادار اوکه ازبرکتِ مقاومت وسخت جانی شان تا هنوززنده مانده اند، نیز در کوره های سوزان تجربه وعمل به پختگی رسیده اند. خیال دشمنان راحت باشد که دوستداران شهید عبدالمجید کلکانی آن درخت های طوفان دیده ای هستند که شمالک های کم نفس توان جنباندن شانرا نخواهند داشت. اما ، یک چیزباقی می ماند : دعا کنیم که به قول شاعرخداوند قلم وشمشیر را دراختیار نامردان قرار ندهد. اگرچنین شد ، با شمشیر سرهای قهرمانان را می زنند وبا قلم سیمای ارجمند شخصیت های ملی را بد ترسیم می کنند.
رویارویی با شخصیت اسطوره یی مانند مجید وچسپاندن اتهامات شناخته شده به نام ومنزلت او صدمه ای نخواهد زد.
بگذارمگس های تنبل وبال شکسته اینسو وآنسو وز وز کنند!
دوستان ارجمند!
مجید فراتراز”ساما” وهرسازمان دیگری است. او بخاطر”ساما” جان نداده است. اومتعلق به هیچ قوم ، طائفه ، زبان، ملیت ومحلی نبود. شمال وجنوب نمی شناخت. اوقیانوسی بود که به تعبیرشاعر درآبگینه نمی گنجید. به نظرمن بهترین دفاع ازشخصیت مجید وسایر شهدای جنبش ملی وانقلابی افغانستان دفاع ازآرمان های عظیم آنها وپوره کردن این آرمان های ناتمام درعمل می باشد.نام بزرگِ شهید عبدالمجید کلکانی وسایرجانباختگان راه آزادی ، عدالت وبرابری ماندگاراست!
با نام تو
به درگاه کوه رفتم
وکوه راهم داد.
نام تو، تاج شرف است برتارک مغرورکوهستان
فرخنده باد نام تو.
= = = =
درجلگه های حقیر
شهرت را بنا نکردی
دربلند ترین کوه ها ، نردبان گذاشتی تا برآسمان صعود کنی.
شرم باد ساکنان حقیرجلگه های کوچک را
که چشم انتظارباران اند
نه ازابر رحمت ، که ازابرنازای افق های دور.
= = =
توازسلالۀ نجابت ها
درحاشیۀ مرگ وخون
زاده شدی ، وبا تو
عیاران خراسان باردیگر
تابوت گلپوش یعقوب را ازدروازۀ تاریخ گذشتاندند/
ودستان ناپاک خلیفه به عزا نشست
. = = =
خون ترا
خاک نتواند فروکشیدن
که تو ازتبارلاله وشقایقی.
قطره یی ازخون توکافیست
تا همۀ کوهساران
جامه یی ازلاله بتن کنند.
( برگرفته از “ویژه نامه شهید مجید کلکانی”)
نسیم . رهرو - چهاردهم می 2008