نمونه اصلی شمارۀ چهارم ندای آزادی
شماره چهارم سال اول دلو ۱۳۵۹ فبروری ۱۹۸۱
نبرد در جبهۀ اقتصادی
در آستانه سومین سال جنگ رهائیبخش ملی با الهام ازمقا له” دملی جهاد د پاره اقتصادی تنظیم” که در شماره سوم ” ندای آزادی” به چاپ رسیده ، میخواهم نظرات و پیشنهاد های چندی را در باره جنبه های کار ساختمان اقتصادی و تنظیم امور مالی در مناطق آزاد شده ارائه نمایم:
این یک حقیقت آشکار و مسلم است که مردم سلحشور افغانستان با نیرومند ترین و جنایتکار ترین قدرت امپریالیستی در یک پیکار نا برابر درگیر اند.ابر قدرتیکه در سایه اقتصاد متمرکزانحصاری دولتی ، اهرم های مخرب و عظیم جنگی و اقتصادی خود را برضد تمامیت و استقلال افغانستان توجیه کرده است.
هرچند با توجه به عوامل مساعد داخلی ، اوجگیری فزاینده جنبش مقاومت ملی و تجرید کامل دشمن و دولت پوشالی آن و پشتیبانی کشور ها و محافل بین المللی صلحدوست و عدالت پسند میتوان به جرئت گفت که در دورنما پیکار مقدس ملی ما به پیروزی نهایی ملت ما و شکست ابرقدرت شوروی فرجام می یابد. با اینهم ارزیابی های دقیق از وضعیت دشمن و کیفیت سطح جنبش مقاومت ملی ناگزیر این استنتاج را جلو پای قضاوت نیرو های مقاومت ملی قرار میدهد که در پیکار کنونی عدم توجه و یا دقیقتر بگوئیم سهل انگاری در مورد کار ساختمان اقتصادی و تنظیم امورمالی در مناطق آزاد شده ، بزرکترین مشکلات در فرا راه گسترش پیروزمندانه جنبش قرار می دهد.
پاره ای از گروه ها و دسته های جنبش مقاومت در مناطق آزاد شده با تکیه بر برداشتها و داده های ذهنی پوسیده قرون وسطایی، همان مفهومی را از جنگ کنونی ارائه می کنند که در عصر حجر و جنگ های شاهنامه فردوسی مطرح بوده اند، غافل از اینکه عصر نبرد های روئین تنان افسانه ای بسر آمده و ما اینک درعصر تسخیر کیهان و استفاده وسیع از علوم و تکنالوژی بسرمی بریم . دشمن تا دندان مسلح نه تنها از عصری ترین وسایل و تجهیزات جنگی علیه مردم افغانستان بصورت نا محدودی استفاده میکند، بلکه با بکار گیری امکانات اقتصادی کشور خود و سایر کشور های اقمارش و همچنین استثمار و غارت منابع طبیعی و قوای انسانی مردم در بند کشیده شده افغانستان در یک جنگ همه جانبه مردم رزمنده افغانستان را مورد تجاوز و حمله قرار داد ه است .
تحلیل کیفیت عملکرد های دشمن متجاوز و ارزیابی اقتصاد عقب نگهداشته شده و سطح نازل آگاهی سیاسی مردم ما نشان میدهد که بدون توجه بکار ساختمان اقتصادی و تنظیم امورمالی جیهات، پیروزی بر دشمن متجاوز مسلماٌ دشوار است.
رسالت پیکارگران ملی تنها جنگیدن درسنگر های داغ نیست، بلکه رسالت پیکار جویان ملی زمانی میتواند به بهترین وجه انجام یابد که درمناطق آزاد شده ودر پشت جبهات، کار ساختمان اقتصادی و تنظیم امور تولیدی بصورت نقشه مند به اجرا در آید، مبارزه با احتکار و جلوگیری از اسراف ویله خرجی های دست اندرکاران جنبش وظیفه بزرگ ملی و اسلامی همه مجاهدین را تشکیل میدهد. تحمیل مصارف کمرشکن برمردم و فعالیت احتکاری با اصول شریعت محمدی(ص) مباینت دارد.ارتکاب چنین اعمالی از یک سو بر فقر و تهیدستی مردم می افزاید و از سوی دیگر محیط نا مطمئن و آشفته ای ایجاد کرده و امرپیشرفت نبرد مقدس ملی را عملاٌ با موانع و دشواری های جدی روبرو میسازد.
در بعضی مناطق آزاد شده تا جائیکه دیده شده به مسئله کشت و کار توجه جدی و لازم مبذول نمیگردد و علاوه برآن سود خواران ، محتکرین و عناصر شریر که تنها به پر کردن جیب ها و گدام های خود علاقه دارند تا به امر کبیر مقاومت ملی، در محاکم جهاد به کیفر نمی رسند. این عناصرمنفعت پرست مانند گذشته ها دست چپاول به جان و مال مردم دراز کرده و اهالی مناطق آزاد شده را به خاک سیاه فقر و تهیدستی نشانده اند، دهقانان و بزرگران مناطق آزاد شده نیز که زیر تازیانه چور و چپاول به تنگ آمده اند ، علاقه ای به ازدیاد محصول نشان نمیدهند و نتیجتاٌ مازاد محصول زراعتی بوجود نمیآید تا مجاهدین با مبادله این مازاد محصول و سایر نیاز های ادامه زندگی و پیکار خود را تامین کنند.
در مناطق آزاد شده بنا براحکام شریعت باید کاری کرد که دست محتکرین و سودخواران از جان و مال مردم کوتاه گردد و باید کاری کرد که فقر و ناداری از دهات و مناطق آزاد شده رخت بر بندد تا مردم با شورو شوق ملهم از ایمان اسلامی و اعتقادات ملی خویش بیش از پیش در نبرد مقاومت ملی دین خود را اداء کنند.
افراد و یا گروه هائیکه به امر انکشاف و ترقی سطح تولیدات زراعتی و مالداری توجه نمی کنند و حتی موانعی در برابر آن ایجاد میکنند در واقع موجبات تضعیف جهاد و تقویت دشمن را فراهم می سازند. این گروه ها صرفاٌ بفکر تمویل مصارف جنگی( و احیاناٌ غیرجنگی!) هستند و به مشکلات زندگی مردم توجهی ندارند. آنها بدون در نظر گرفتن اصل داوطلبی و بدون توجه به امکانات و توان اقتصادی مردم در قسمت جمع آوری اعانه ها ، ذکات ، عشر و تحمیل جریمه های سنگین غیر عادلانه اقدام کرده و به این ترتیب سبب اذیت مردم و تنزل سطح تولیدات و در نتیجه مانع تداوم مقاومت کبیر میهنی می شوند. نبرد آزادیبخش ملی مردم افغانستان تنها یک زور آزمایی جنگی با دشمن متجاوز نیست، بلکه نبردی است درهمه زمینه های حیاتی که مسلماٌ بخش اقتصادی را نیز در بر می گیرد. چنانچه نتوانیم و یا اگر دقیقتر بگوئیم چنانچه نخواهند غبار فقر مزمن و دهشتناک را که ریشه در شبکه روابط و مناسبات غیر عادلانه دوره ها و اعصار پیشین و امروزی روابط اقتصادی و معیشتی واحد های اجتماعی کشور ما دارند ، از دامان مناطق آزاد شده بزداییم ، همواره این خطر جنبش مقاومت ملی را تهدید می کند که با محروم شدن و دور افتادن از زمینه های اقتصادی و در نتیجه استثمار کمر شکن سود خواران ، احتکارگران وسایراستفاده جویان، سطح تولیدات زراعتی بطوز فاحش سقوط کرده و زمینه تدارک لازم برای تمویل مصارف نبرد آزادیبخش ملی ازبین برود.
توجه و علاقمندی میهن دوستانه نسبت به رشد سطح تولیدات زراعتی ، صنایع خانگی، مالداری، انکشاف و توسعه روابط تجاری و مبادلوی عادلانه درمناطق آزاد شده در پهلوی سهمگیری عملی در نبرد رویا روی مسلحانه با دشمن ،عامل ارزنده ایست که رزمندگان میهن را در یک نبرد طولانی توانایی ادامه پیکار میبخشد. افراد وخانواده های که ازپگاه تا شامگاه در گوشه ای لمیده دست به هیچ کاری نمیزنند و از قبال کار دیگران می خورند ، با تغذیه از محصول کار دیگران نه تنها کمیت مجموعی تولیدات زراعتی را پائین میآورند، بلکه از تشکیل مازاد محصولات که یگانه منبع مطمئن تامین مصارف جنگی است به میزان قابل ملاحظه ای مانع میشوند. این افراد و خانواده ها با امتناع خود از سهمگیری در پروسه تولید و سایل معیشت در واقع موجبات تضعیف جنبش مردم افغانستان را زمینه سازی می کنند .
زندگی، مراودات اجتماعی و جریان اموردر شرایط جنگی در مقایسه با شرایط عادی و زندگی صلح آمیز تمایز و اختلاف بنیادی دارد. در شرایط جنگی که همه هستی مردم کشور ما در گرو تداوم پیروزمندانه پیکار است ، تبعیت از اصل اقتصادی “بگذار هر که هرچه میخواهد بکند” ایجاد گر چنان محیط اجتماعی می شود که عده ای با سوء استفاده از مشکلات اوضاع یعنی با سوء استفاده از قلت مواد مصرفی و شدت احتیاج مردم به آنها به آسانی میتوانند از راه احتکار و موقعیت های انحصاری خود سود های کلانی را به حساب ضرر ملت به جیب بزنند . روی این ملحوظ در شرایط جنگی اصول تنظیم روابط اجتماعی غیراز اصولی است که در شرایط صلح آمیز بایستی رعایت گردد پیکارگران ما در مناطق آزاد شده بایستی ضمن توجه جدی و اساسی به امر پیشبرد فعالیت های جنگی ، مسئله تنظیم روابط اجتماعی و اقتصادی را نیز در سر لوحه کار های خود قرار دهند. اغماض نسبت به فعالیت های ضد اسلامی و جنایتکارانه دزدان و رهزنان به امر سوابق درخشان و کار کرد های قهرمانانه رزمندگان ما ضربات مهلک و جدی وارد می آورد. دسته های رهزنان که با سوء استفاده از موقعیت ، اینجا و آنجا تشکیل گردیده اند، با غارت دارایی ها و اموال منقول خانواده های کشور ما تحت پوشش “جهاد” موجب تشویش و نا آرامی در محیط میشوند. در نتیجه فعالیت این رهزنان فعالیت روزمره مردم مختل گردیده و بکار های اقتصادی ضربات مهلک وارد گردیده که باید جلو اینگونه اعمال رهزنانه گرفته شود.
در مناطق آزاد شده با بکارگیری سنت های جرگه های قومی میتوان برای تنظیم امور اقتصادی و ایجاد یک محیط سالم اجتماعی از مردم تقاضا کرد، تا ادارات محلی منطقوی خود را از طریق انتخابات آزاد و اسلامی ایجاد نمایند، طوریکه این ادارات محلی تبلور اراده آزاد وراستین مردم مناطق آزاد شده باشند و از ورود عناصر شریر و مفسد و سود خواران در ترکیب این ادارات جلوگیری بعمل آید ازینطریق شبکه قومی و اداری مطلوب برای تنظیم امور اقتصادی در جهت تقویه و تامین منابع تمویل مصارف جنگی ایجاد می گردد. موجودیت اقتصاد طبیعی دهقانی – اقتصادی که اکثریت حوایج خود را در محل با استفاده از امکانات و منابع محلی تهیه می بیند، در مناطق آزاد شده زمینه لازم را میتواند ایجاد نماید تا در سایه آن با تقسیم دقیق کار و توجه به افزایش فرآورده های تولید محلی بتوان تا حدود زیادی وابستگی افتصادی این مناطق به مناطق تحت سلطه دشمن را از بین برد.
باید کاملاٌ توجه داشت که نبرد رهائیبخش مردم افغانستان نبردیست طولانی و دشوار. باید به خوش باوری ها ، ساده انگاری ها و تحلیل و ارزیابی های ذهنی و خیالی خاتمه داد . باید اذعان کرد که پنجه در پنجه ابر قدرت جهان خواری افگنده ایم که شماره قابل ملاحظه ای از اقمار و دست نشاندگان را در قفای خود دارد. نبرد با چنین دشمنی مستلزم فداکاری های بزرگ و هدایت جنگ براساس دور نما ها و پلان های دراز مدت است. هرگز نمیتوان در برنامه ریزی های جنگی عوامل مهم و سازنده کار ساختمان اقتصادی مناطق آزاد شده را دست کم گرفت و یا نسبت به آن برخورد غیر مسئولانه داشت . در شبکه پیچیده و بهم وابسته جنگ و اقتصاد در حالیکه وظیفه مرکزی رزمنگان ما را مقابله و پیکار خونین با دشمن تجاوزگر تشکیل میدهد، پرداختن به کار ساختمان اقتصادی نیز حقا که وظیفه ملی- اسلامی و وطندوستانه رزمندگان مجاهد ما و مردم قهرمان افغانستان است. باید این شعار را در سر تاسر مناطق جنگی شگوفا ساخت که در کنار نبرد مسلحانه، اقتصاد را نیز سامان دهیم. در فاصله بین جنگها می توان و باید به سهمگیری در تنظیم امور اقتصادی و ترتیب هدایت امور مالی توجه جدی مبذ ول کرد، نه تنها توده مردم عادی باید به امر خطیر تولید و ارتقای سطح محصولات سعی نمایند ، بلکه نیرو های
مسلح مجاهدین نیز بمنظور کاهش سنگینی بار تکالیف جنگی مردم و تهیه و تولید حد ممکن مایحتاح خود بایستی در کنار سایر مردم به کار های تولیدی در رشته های مختلف زراعت ، پرورش مواشی ، تهیه پوشاک وغیره سهم فعال بگیرند.
بالا بردن سطح تولید ، مبارزه با اختلاس، احتکار و مواظبت از زندگی اهالی مناطق آزاد شده و سر انجام سهمگیری در امور تولیدی ، اینها اند وظایف ملی پیکاگران ما در مناطق آزادشده.
•••
ولی دموکراسی؟
اوس چه د روسی تیری کونکو او د هغوی د تالی څټی رژیم حتمی ماته ټولو ته څرگنده ښکاری د راتلونکی افغانی ټولنی د جوړښت د څرگنوالی په هکله په ټولو سیاسی محافلو او حتی د عادی خلکو په مینځ کښی بحث پیل شوی دی :
د افغانستان راتلونکی سیاسی رژیم باید څنگه وی؟ شاهی وی که جمهوری؟ او که ښایی جمهوری وی ، څرنگه جمهوری ؟ دا جمهوری به د کومو اساساتو پربنسټ مینځ ته راځی ؟ او داسی نور . . .
دا هغه حیاتی مسایل دی کوم چه د هغو د منطقی او صحیح حل نه پرته به زمونږ د ربړیدلی ولس رنځونه هیڅکله پای ته ونه رسیږی. زمونږ ولس د مختلفو رژیمونو خوند څکلی دی: د شاهی رژیم نه تر “جمهوریت” او بیا ورپسی ” دموکراتیک جمهوریت”(!) او دا دی اوس و اسلامی جمهوریت غوښتنه را مینځ ته شوی ده.
دلته مونږ غواړو ځینی ټکی د اسلامی جمهوریت په هکله او مخصوصا ً هغه محتوی چه راتلونکی اسلامی جمهوریت یی باید ولری، بیان کړو. علمی ټولنپوهنه او تاریخی شواهد دا حقیقت ثابتوی چه هر سیاسی رژیم د اجتماعی حاکمو اړیکو حقوق بیان دی او د یوه معین سیاسی رژیم د ماهیت د پیژندلو د پاره یواځی د هغه فورم ، ظاهری بڼی او نوم کافی ندی، بلکه په یوه معینه ټولنه کښی ټولنیز حاکم روابط او بنیادی بنسټ دی چه د هغی ټولنی د تکامل معین پړاو او د سیاسی رژیم ماهیت څرگندوی وی.
څو ساده مثالونه ته مراجعه کوو:
د نړی په اکثرو هیوادونو کښی سیاسی رژیمونه جمهوری نومونه لری، مگر له هغه ځایه چه په دغو هیوادونو کښی اجتماعی مناسبات او اړیکی ځانته بیل شکلونه لری ، ځکه نو د نامه د یووالی سره سره د دغو رژیمونو په مینځ کښی زښت توپیرونه لیدل کیږی. که چیری د جمهوریت معنی په اصطلاح ” د ولس انتخابی حکومت” وگڼل شی ، آیا دا به د خندا وړ نه دی چه د قذافی ، حافظ اسد ، سوهارتو ، پینوچت او داسی نورو پخپل سر دیکتاتوری رژیمونو ته جمهوری وویل شی؟
مونږ باید کوم معیار د یوه واقعی ، معقول او پرمخ تلونکی جمهوری رژیم د پاره غوره کړو؟ زمونږ په عقیده یواځینی علمی ، انقلابی او شریفانه معیار دا دی چه د ټولو هیوادو ولسونه پخپله خوښه د آزاد و انتخاباتو له لیاری د خپل سرنوشت او سیاسی – اجتماعی رژیم په ټاکلو کښی فعاله برخه ولری.
تاریخ ښیی چه په افغانستان کښی د پیړیو راهیسی د هیواد په سیاسی او ټولنیز چاروکښی د ولسونو د فعال گډون د نشتوالی له کبله مختلفو خودکامه او پخپل سر حکومتونو هغه څه وکړل چه نتیجه یی اوس وینو: د ټولنی وروسته پاتی کیدل ، د ملی حاکمیت او د خاوری تمامیت د لاسه تلل او په پای کښی هغه رنځونه او کړاوونه چه اوس یی زمونږ ملت گالی. دا حقیقت په تیره بیا ځکه ډیر د پاملرنی وړ دی چه مونږ د گران هیواد د نن ورځی اسارت تاریخی او عینی زمینه او هغه عوامل چه د هغوی د تاثیر له کبله مونږ ته دا ټولی بد بختی را پیښی شوی دی ، په واقعبینانه توگه وڅیړو.
له دغه څرگند حقیقت نه هیڅ څوک سترگی نشی پټوالای چه امپریالیستی هیوادونه اکثرا ً د دریمی نړی په هغو وروسته پاته کوچنیو هیوادونو لاس اچوی ، کوم چه په هغوی کښی د استبدادی او دیکتاتوری رژیمونو تسلط په نتیجه کښی له یوی خوا ټولنی په کافی اندازه وده نه وی کړی او له بل پلوه د دغو دیکتاتوری شرایطو په فضا کښی د یوی ډلی پلورل شویو گوډاگیانو روزنه او د مناسب وخت د پاره د هغوی نه استفاده اسانه ښکاری.
زمونږ د هیواد د راتلونکی سرنوشت د ټاکلو په هکله بله اساسی پوښتنه دا ده چه د روسانو او د هغوی د تالی څټو د شړلو نه وروسته ، د هیواد د خپلواکی د خاوری تمامیت او ملی حاکمیت د ساتلو او استحکام د پاره باید څه وکړو؟
که چیری د چارو واکی بیا هم د څو تنو د زور خاوندانو په لاس کښی وی ، آیا دا خطر بیا هم نه رامینځ ته کیږی چه د پټو معاهدو او دملت د ارادی خلاف د حاکم قدرت او پردیو هیوادونو په مینځ کښی د اړیکو لرل ، دا ترخه تجربه بیا هم تکرار کړی؟
ځینی استبداد خوښونکی او په پردیو قدرتونو پوری تړلی محافل ادعا کوی چه گواکی زمونږ ولس په هغه اندازه سیاسی وده نده کړی چه وکولای شی د هیواد د سرنوشت په ټاکلوکښی برخه واخلی ، مونږ د دغه وراسته منطق سره پوره اشنایی لرو او ډیر ځله دا ارتجاعی ژغونه د مختلفو شړل شویو او مستبدو دیکتاتورانو لکه د ایران باچا، د اسپانیی دیکتاتور فرانکو او زمونږ په هیواد کښی د امیر عبدالرحمن خان، تره کی ، امین، ببرک او داسی نورو مستبدینو له خولی اوریدل شوی دی.خو دا ځل ، د ټولو پخوانیو مراحلو سره اساسی توپیر لری او هغه کسان چه داسی خوبونه وینی ، باید وپوهیږی چه دا ځل د یوه مسلح او په اوږده جگړه کښی روزل شوی ملت سره مخامخ دی. همدا اوس زمونږ مجاهد ملت د جگړی د تنظیم او واحدی رهبری د ترلاسه کولو د پاره د تاریخی ملی او اسلامی عنعتاتو او رواجونو پر بنسټ، د محلی او قومی اتحادیو د جوړولو او د لویی جرگی د تاسیس د پاره هلی ځلی پیل کړی دی. دا پخپله د استبداد خوښونکو د بی معنی اپلاتو دپاره غاښ ماتوونکی ځواب دی او ښیی چه د دموکراسی واقعی مفهوم یعنی د هیواد او ټولنی د سرنوشت په ټاکلو کښی د ولس فعاله ونډه اخیستل ، زمونږ د ملت تاریخی عنعنه ده. قومیجرگی او مرکی، لویه جرگه او داسی نور ملی سازمانونه د اسلامی عادلانه اصل پر بنسټ چه د شورا اصول دی، کولای شی هغی ټنگ او بنیادی اصول رامینځ ته کړی چه د هغوی په رڼا کښی زمونږ ځوریدلی ولس وکولای شی د نیکمرغی او پوره ازادی پړاو ته ورسیږی.
•••
حماسۀ یک شهید سامایی
۲۳ سنبله ۱۳۵۸ و روز جمعه بود.جمعۀ خونینی که شاهد نبرد شکوهمند و مرگ قهرمانانۀ یکی از بهترین انسانهای این دیار بود. در آن روز جوان تنومند با لبخند امید آفرین همیشگی اش سوار بر بایسکل کهنه ای از دهمزنگ بسوی مرکز شهر می رفت. سگهای هار “خلقی” بخاطر پاسبانی از ولینعمت جدید شان (امین) که در آن روز بر سر تصاحب قلادۀ روسی با پیره سگ کودن ( تره کی) در افتاده بود ، در گوشه و کنار شهر بحالت آماده باش بسر می بردند. یکی از مزدوران جوان بایسکل سوار را شناخت و به او امر توقف داد. چریک قهرمان زیر رگبار گلوله های جلادان در قسمت پل آرتل بشهادت رسید .
این شهید فدائی مردم عزیز “طغیان” بود ، مردی که همه عمرش را با شرافت زیست و هستی اش را پاکبازانه نثار آرمان والایش کرد. عزیز ” طغیان” سال ۱۳۲۸ در ولسوالی لعل و سرجنگل ولایت غور بدنیا آمد ، تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش بپایان رسانید و بمنظور ادامۀ تحصیل بکابل آمد. او در دوران مکتب نیز نمونۀ پشتکار و تلاش در آموزش و سرآمد همقطارانش بود.
در کابل با محافل مبارز روشنفکری آشنا شد و در راه مبارزه بخاطر آزادی مردم گام نهاد. سالهای تحصیل در پوهنتون برای عزیز سالهای آشنایی با علوم و آموزش در مکتب مبارزه بود ، او که در رشتۀ تاریخ و جغرافیه تحصیل می کرد با اشتیاق فراوان و قابل تحسین به تحقیق در تاریخ واقعی مبارزات مردم خود پرداخته و همزمان با آن به مبارزات انقلابی اش ادامه داد.
عزیز بعد از فراغت از فاکولته ادبیات در سال ۱۳۵۴ به تدریس در لیسۀ شاه دو شمشیره (ع) پرداخت و صنف و مکتب را نیز به سنگر مبارزه علیه بیداد و ستم زورگویان و زورمندان تبدیل کرد. عزیز “طغیان” در آخر سال ۱۳۵۷ در اثر پیگرد پولیس رژیم مزدور زندگی مخفی اختیار کرد و بمثابۀ یک انقلابی حرفه ای بتلاش خستگی ناپذیر خود در راه آزادی میهن و رهایی مردم از چنگال اهریمنان ادامه داد. او در راه ایجاد سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) در کنار سایر همرزمانش سعی فراوان کرد و بعد از ایجاد “ساما” نیز یکی از فعالترین کادر های آن بشمار می رفت. رسالۀ ” علیه دستور گرایی ” او در زمینه سبک کار تشکیلاتی راهنمای خوبی برای همۀ فعالین و صفوف سازمان بود.
عزیز “طغیان” تجسم زنده ای از روحیۀ خدمت به مردم ، عشق به آزادی و پیکار خستگی ناپذیر در راه آزادی میهن بود. چهرۀ بشاش و روحیۀ مقاوم او در دشوارترین لحظات مبارزه، همراهانش را الهام می بخشید و ایمان به پیروزی نهایی بر دشمنان مردم را در آنها تقویت میکرد ، او با آنکه از طبقات نسبتا ً مرفۀ جامعه برخاسته بود ، بدلیل تربیت در مکتب اندیشه های انسانی ، شرکت فعالانه در پراتیک مبارزۀ انقلابی و آگاهی از قانونمندی عینی تکامل جوامع همیشه به محروم ترین اقشار جامعه می اندیشید و در زندگی روزمره نیز نمونه سادگی و بی پیرایگی بود.
تازه سه ماه از برآورده شدن یکی از آرزوهای انقلابی و شرافتمنداۀ عزیز “طغیان” ، یعنی ایجاد سازمان ما می گذشت که دست خونین جلادان مردم این گل سرخ بوستان پیکار مردم را پرپر کرد. یادش گرامی و سیمای تابناکش الهامبخش همۀ مبارزان راه آزادی است.
زنده باد دلاوری فرزندان راستین مردم!
•••
آرزوی شهید
ایا ، یاران ، همرزمان !
اگر از سنگر پیکار محرومم
اگر این پیکر من غرقه در خون است
نه از آهن ، نه از سنگم ،
درینجا سخت دلتنگم .
#
هنوزم در درون دخمۀ نمناک
هنوزم در میان خاک ،
نمرده آرزو هایم ،
هنوزم فکر آزادی بسر دارم
هنوزم میهن خود دوست میدارم .
#
همی خواستم که بینم میهنم آزاد
همی خواستم که بینم کشورم آباد .
#
کنون یاران ،
چو در پاها توان رهنوردی
نیست
چو از باران بفرسنگ ها بدورم من
بیفروزید آتش را
بپا دارید عزم آهنین و رزم توفنده
نیاسائید یک لحظه ،
که دشمن سخت میلرزد
و وحشت میکند هردم ،
اگر موجی زجنبش های خلق ما
بپا خیزد ،
نپاید دشمن مکار سست ایمان
و آنگه کشورم آزاد از رنج و
محن گردد
سرود فتح و پیروزی ، طنین افگن
بهر دشت و دمن گردد.
درفش لاله گون صلح و آزادی
به پامیر و به هندوکش علم گردد
و آنگه : عقابان بلند پرواز و
آزاده
هزاران تهنیت گویند
که ای پویندگان راه آزادی !
مبارک باد جشن تان !
مبارک باد فتح تان !
•••
شفق
شفق این قاصد چابک پی صبح
دهد از جانب خورشید پیغام
که عفریت سیاهی غرق گردد
بکام موج های نور زرفام
#
شفق در جنگ مرگ و زندگانی
نموده دامنش گلگون و رنگین
شفق مرز سیاهی وسپیدیست
ازینرو چهره اش سرخ است وخونین
#
شفق ناقوس مرگ شب نوازد
نویدی می دهد مرغ سحر را
که با بانگ رسای مژده بخشش
بخواند نغمـــۀ فتح وظــــفر را
#
شفق از جانب خورشیـــد گوید
که شب را نیست عمر جاودانه
بدنبال سیاهی روشنائیست
بحکم منطق سیر زمـــانه
= = =
اگر مشت ستم کوبد دهانم سرود نا امیدی را نخوانم
کزین ظلمت بزاید روشنایی شبم آبستن فرداست دانم
#
زمان ما زمان رستخیز است فــــروزان آتش جنــگ و ستیـــــز است
بـیــا برخیز! با مــــردم بیامیـز درین عرصه ، گرت ننگ از گریز است
•••
اخبار
نمونه هایی از جنایات ” قوای دوست” در شهر کابل
از زمان تجاوز آشکار لشکریان فاشیستی سوسیال امپریالیسم به میهن مقدس ما ، روزی نیست که مردم ما شاهد جنایات بیشرمانۀ راهزنان روسی نباشند ، ما به منظور افشای هرچه کاملتر این جنایات ، که کارنامۀ گشتاپوی هیتلر در مقایسه با آن رنگ می بازد ، مثال هایی را از آرشیف مزدوران رژیم ړدست نشانده درینجا نقل می کنیم تا باشد که همۀ جهانیان معنی “دوستی” شوروی را بخوبی بفهمند و مغز های علیلی که مقاومت برحق ملت ستمدیده ما را ” واکنش عشیره ای در برابر اصلاحات و مدرنیزاسیون” (!) ارزیابی می کنند ، کمی بخود تکان بدهند. این بخش هایی از گزارش پولیس شهر کابل از حوادث دو روز در ماه جدی سال جاری است که عینا ً نقل میشود:
“۱- قرار اطلاع نوکریوال ماموریت سارندوی شاه شهید ساعت هشت بجه صبح ۱۲/ ۱۰/۱۳۵۹ محمد صدیق ، محمد اکبر و عبدالسلام نامان چوب فروشان اطلاع داده اند که اسامی نیک محمد ولد حیدر چوب فروش را قوای دوست(!) شب ۱۲/ ۱۱/۱۰/ ۵۹ در بالاحصار بقتل رسانیده و یک نفر عبدالسلام نام مجروح و مبلغ (۵۳۰) افغانی را از نزدش اخذ نموده اند.
۲- قرار اطلاع نوکریوال کندک شهر قدیم ساعت (۸:۳۰) شب لیل(!)۱۳/۱۲/۱۰/۱۳۵۹چند نفر قوای دوست به منزل وزیرگل ساتنمن که عقب تانک شاه شهید موقعیت دارد داخل شده ، برادرش جنت گل را بوسیلۀ بم دستی بقتل رسانیده و مبلغ چهارده هزار افغانی و یک تیپ سانیو را از منزلش ربوده اند.
۳- قرار اطلاع نوکریوال کندک شهر قدیم یک نفر ترجمان روسی بالای تکسی چند فیر نموده و از نزدش مشروب می خواست. موتر مذکور خسارۀ قابل ملاحظه برداشته است.” محل امضا . . .
منطق ما و منطق شوروی
در طول تاریخ بین ستمگران و ستمدیدگان ، بین متجاوزین و مظلومان مبارزۀ آشتی ناپذیری درگیر بوده و هنوز هم این مبارزه به پایان خود نرسیده است. درین مبارزه هردو طرف درگیر از سلاحهای مختلف دست داشته خود کار گرفته اند. گروه ها و طبقات متخاصم علاوه بر اینکه با سلاح های گوناگون کوشیده اند تا مقاومت جانب مقابل را درهم شکنند و ب ه اهداف سیاسی و اقتصادی خود برسند ، با سلاح فکری و منطق خود نیز سعی بعمل آورده اند تا حقانیت خود را ثابت کنند و جانب مقابل خود را محکوم سازند. متجاوزین همیشه کوشیده اند که تجاوز خود را برحق جلوه دهند. ملت هاییکه تحت ستم و تجاوز بیگانگان قرار گرفته اند ، با مقاومت برحق خود به جهانیان به اثبات رسانیده اند که درین مبارزات مقاومت جویانۀ خود برحق اند وحق دارند به مقابل تجاوزگران بجنگند و آنها را از کشور خود برانند. از اینجاست که در تاریخ دو منطق پیوسته باهم در ستیزند: منطق باطل تجاوزگران و منطق برحق مظلومان و مللی که مورد تجاوز قرار گرفته اند.
متجاوزین که همیشه به منظور غارت ملل و به یغما بردن ثروت های آنان دست به تجاوز می زنند ، برای اینکه بتوانند بر روی مقاصد غارت گرانه و غیر انسانی خود پرده بکشند ، تجاوز خود را تحت عناوین عوامفریبانه ای انجام میدهند و بنام ” کمک برادرانه ” ، ” دفاع از حقوق” و . . . غارتگریها و جنایات خود را توجیه میکنند . زمانی یک کشور متجاوز و استثمارگر بنام “آباد سازی” و ” اشاعۀ تمدن” ملتی را بخاک و خون کشیده است و زمان دیگری یک رژیم توسعه طلب بنام ” کمک ” و ” حفظ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور دوست “(!) بر کشوری تاخته و آنرا به اشغال در آورده است. اما این مقاومت حماسه آفرین ملت هاست که متجاوزین را درهر مقطع تاریخ درهم شکسته و آزادی را برای ملل زیر ستم به ارمغان می آورد.
زمانیکه دشمنی بظاهر نیرومند ، ستمگر و متجاوز با منطق بظاهر زیبا و فریبنده ولی در ماهیت پوسیده با ملتی بظاهر کوچک و ضعیف ولی بالقوه توانا و دشمن شکن روبرو شده ، گرچه مدت زمان نسبتا ً کوتاهی توانسته سرزمین آن ملت را اشغال کند و مردم را دربند کشد ، اما بزودی این مردم به مقاومت برخاسته اند و از ناتوانی به توانایی ارتقا یافته و دشمن متجاوز را با رسوایی از کشور خود رانده اند.
اکنون بنگریم که سوسیال امپریالیسم جنایتکار – این دشمن درنده و بظاهر نیرومند – و این توسعه طلب منفور و متجاوز روسی با کدام بهانه به کشور ما تجاوز کرده و با کدام منطق زنگ زده از این تجاوز خود دفاع می کند و با چه وسایل ناجوانمردانه می کوشد تجاوز خود را کمک به خلق های کشور ما جا بزند؟ و مردم کشور ما ( افغان های دلاور و شجاع) با سنن پرافتخار انقلابی و دشمن شکن ، با چه منطقی از خود دفاع می کنند؟
درسهای تاریخی پرفروغ اجداد دلیر ما و منطق کوبندۀ ستم کشان جهان درین دفاع مشروع و جنگ مقاومت جویانه روشنگر راه ما خواهند بود.
روس ها به منظور توجیه تجاوز آشکار خود به ساحۀ مقدس کشور ما میگویند: ” ما برای اینکه به ملت افغانستان کمک کنیم تا آنها بتوانند در مقابل مداخلات خارجی ها (؟) از استقلال و تمامیت ارضی کشور خود دفاع کنند به افغانستان آمده ایم.”
افغان ها می گویند : روس های تجاوزگر گم شوید! روزی که شما راهزنان به خاک ما پا گذاشته اید ، مردم ما را بخاک سیاه نشانده اید. مزارع ، دهکده ها و شهر های ما از برکت این “کمک” شما به ویرانه های سوخته تبدیل شده اند.
“کمک” یک کلمۀ با مفهوم تاریخی و یک اصل قراردادی بین انسان ها است و در جوامع بشری و در زبان بشری مفهوم مشخصی دارد. اما ببینیم این کلمه نزد روس های متجاوز و “خرس های قطبی” چه مفهومی دارد و تزاران نوین روسی چه مفهومی را از آن منظور دارند و زیر نام “کمک” به چه عملیاتی دست می زنند؟ استعمارگران جدید روسی تحت این نام از مدت ها قبل به چپاول و غارت مشغول بودند و به پرورش وطنفروشان بیمقداری مانند حزب “خلق” و پرچم می پرداختند و بالآخره زیر همین نام “کمک” کشور ما را به اشغال نظامی خود در آوردند. روشن است که تزاران روسی از این کمک و استعمال آن منظور و هدف خاصی را درنظر دارند که این منظور پلید آنها عبارت از اشغال دایمی کشور ما و تبدیل آن به پایگاه تجاوزات بعدی آنهاست تا مناطق مهم استراتژیکی ای دست یابند که برای بوجود آوردن امپراتوری جهانی خود به آن نیاز دارند.
اگر کمک به معنای کشتار دسته جمعی انسانهای بیدفاع و ایجاد مناطق سوخته است ، روسها واقعا ً بما کمک کرده اند و حتی درین راه دست های هرمتجاوز دیگری را از پشت بسته اند. اگر کمک به مفهوم بمباران روستا ها ومزارع و نابود کردن مناطق پرجمعیت با بم های ناپالم و اسلحه کیمیایی است ، بدرستی که درین راه آنها بما “کمک” کرده اند. اگر کمک بمفهوم به توپ و ماشیندار بستن تظاهرات غیر مسلحانه متعلمان و محصلان است ، به درستی که آنها درین راه شاهکار نشان داده اند ، اگر کمک به معنای ربودن دختران معصوم از وسط شهر ها و بعد از تجاوز بیشرمانه ، قتل فجیع آنهاست ، اگر کمک به معنای کوچ دادن و اخراج اجباری بیش از یک ملیون مردم از کشور آبا یی شان است و . . .
تجاوزگران روسی !
منطق شما باطل و ازینرو ضعیف و ناتوان است و به همین دلیل از پشتیبانی اقلیت ناچیزی از مزدوران تان برخوردار می باشد.منطق ما ، منطق تمام ملت های تحت ستم است که در مبارزات برحق شان با متجاوزین و ستمگران بکار می گیرند و ازینرو بحق از از پشتیبانی اکثریت کشور ها و مردمان آزادیخواه جهان بهره مند است. ما یقین کامل داریم که از این آزمایش تاریخی پیروز و سربلند بدر می آییم و پوزۀ تجاوزگران روسی را بخاک سیه می مالیم. آزادی کشور ما سر آغاز آزادی همۀ مستعمرات سوسیال امپریالیسم خواهد بود و ما سهم خود را در آزادی سایر ملل تحت ستم روسیه نیز اداء خواهیم کرد. هم اکنون شفق پیروزی در حال دمیدن است. مبارزۀ کارگران پولیند(لهستان) توام با توفان خشم ملت انقلابی ما نشانۀ آغاز انهدام کامل امپراتوری روسیه است. زنگ ها برای سوسیال امپریالیسم به صدا در آمده اند.
مرگ بر تجاوزگران روسی! •••
خوش خدمتی تازۀ نوکر به اربابش!
یک سال از تجاوز مستقیم شوروی بخاک کشور ما و در مجموع اضافه از دو سال و نیم از نبرد برحق ملت بپاخاسته و غیور ما در مقابل رژیم های وابسته و دست نشاندۀ روس و ارتش متجاوز وی گذشت.
مطالعۀ تاریخ تقریبا ً سه سال جنگ نجاتبخش ملت قهرمان ما و بخصوص یک سال اخیر مشحون از پایمردی ها ، دلاوری ها و کارنامه های حماسی مردم غیور ما و بعکس شکست های مفتضح و رسوای بزرگترین نیروی اشغالگر و متجاوز عصر حاضر و دلقک های دست نشانده و بومی شان می باشد.
جنگ کبیر میهنی یکسال اخیر کشور با دست خالی ، اما با ایمان خلل ناپذیر به آزادی و حریت و مبارزه در راه بدست آوردن آن در مقابل این بزرگترین غول مسلح عصر حاضر خود گواهبزرگ بر شکست ناپذیری ملت ماست.
تجاوز آشکار و برهنۀ سوسیال امپریالیسم شوروی به حریم مقدس کشور ما و پیکار حماسی و دلاورانۀ مردم قهرمان ما علیه آن الهامبخش نیروهای درگیر در جنگ با قدرت های امپریالیستی در دیگر نقاط جهان گردیده و زبانزد همه عالمیان. بیجا نیست اگر درگیری ملت قهرمان ما با اشغالگران روسی سبب صف آرائی ها و تشدید تضاد های بین المللی در جهان می گردد ، زیرا کشور ما سخت نقطۀ استراتژیک مهم چه از لحاظ سیاسی و چه نظامی در درازنای تاریخ استعمار جهانی بود و می باشد.
سالی که گذشت بر غنای تجربی ملت قهرمان ما در شناخت اساسی دوست و دشمن افزود. بر ملت بپا خاستۀ ما نیک هویدا گردید که نیروهای اهریمنی و تجاوزکار بخاطر حفظ منافع آزمندانۀ خود ها از هیچ توطئه ای دریغ نمی ورزند حتی تجاوز آشکار و برهنه و جاری ساختن دریا های خون از باصطلاح همنوعان خویش.
این یک سال نبرد حماسی علاوه بر شناخت بالا ملت ما را در تفکیک عناصر فداکار و مردمی از عناصر فروخته شده و اجیر نیز یاری بخشید و هم اینکه باید بجای نبرد های تک تک و منفرد همه چون مشت کوبنده و واحد بر فرق متجاوزین و اجیران داخلی او فرود آیند.
سالگرد تجاوز روس به حریم کشور ما از طرف مردم ما در درهم کوبیدن متجاوزین از جبهات نبرد که بزرگترین آنها شکست ارتش متجاوز در جبهه نبرد پنجشیر که منجر به تلفات فراوان انسانی و حربی به روسیۀ شوروی گردید ، همچنانکه در جبهه نبرد غزنی نیز سخت درهم کوبیده شدند.
عکس العمل های شدید دیگر نیز از طرف افغان های مقیم هند و مقیم ایران که منجر به فروریختن سفارت شوروی در زیر ضربات سنگ و چوب هموطنان ما و آتش زدن پرچم آنکشور در ایران گردید که در نتیجه جشن سال نو عیسوی را به اربابان کرملین نشین آقای ببرک تلخ گردانید.
ببرک شیاد و مزدور بخاطر خوش خدمتی و اظهار موجودیتی در مقابل ارباب خشمگینش در نخستین سالگرد تاجپوشی خود به زور ارباب متجاوزش دست به نمایش ” کنفرانس جبهه وسیع پدر وطن” زد و با گرد هم آوردن تعدادی افراد بدنام و تاریخ زده و تعدادی هم افراد تهدید شده و ترسو شکل مسخره ای به این نمایش بخشید.
ببرک روبه صفت در ” بیانیه اساسی” کنفرانس جبهه وسیع پدر وطنش با دیده درایی خاص خود چنین گفت:” یک سال قبل از امروز نیروهای وطن پرست و سالم حزب ما شورای انقلابی و قوای مسلح جمهوری دموکراتیک افغانستان با اتکاء بر تصمیم خلل ناپذیر مردم آزاده ، دلیر و مستقل افغانستان رژیم جنایتکار و خاین امین را نابود ساختند و انقلاب را نجات دادند ، جانبازانه از آزادی و حاکمیت ملی کشور و صلح در منطقه دفاع نمودند”.
آیا دیده درآئی و بی حیائی ای از این بالاتر خواهد بود؟ وقتی که جناب شان از عقب بلند گو های تاشکند و مسکو درهم کوبیدن نیروهای امین را بشارت(!) می دادند ، گویا مردم ما عساکر متجاوزین روسی را با موهای زرد و چشم های آبی شان فراموش کرده اند و هم گویا جناب خود شان فراموش فرموده اند که تا پیش از این هرجا از خواستار شدن نیروهای شوروی توسط شورای انقلابی حزب وطن فروش را ادعا می نمودند و حال با صد و هشتاد درجه چرخش چنین ادعا می نمایند که گویا نجات انقلاب(!) توسط “نیروهای وطنپرست و سالم حزب ، شورای انقلابی و قوای مسلح شان ” صورت گرفته است.
در قسمت دیگر این بیانیه چنین آمده است:” این اندیشه ها در مرحله ریفورم های مترقی زمان امان الله غازی نیز دنبال می شد. ولی هیهات بعد ها بنا بر مداخلات خاینانه امپریالیسم انگلیس ، فاشیسم هیتلری ، امپریالیسم امریکا و شوونیسم چین و مزدوران مرتجع و سیاه داخلی آنها هزاران فرزند اصیل مردم افغانستان برای نیل به این اهداف والا یعنی در راه تامین اتحاد و وحدت نیروهای ملی و وطنپرست بخاطر آزادی ملیو اجتماعی قربانی های فراوان دادند و موجه به شکست های غم انگیز گردیدند”.
همانکه می گویند” دروغگو حافظه ندارد” ، نمونۀ تیپیک و واضح آن اینست. دورۀ ریفورم های امان الله غازی کجا و بزعم او دخالت ” شوونیزم چین ” کجا!!
این جنتلمن دروغگو با براه انداختن نمایش مسخرۀ جبهه پدر وطن خود حتی به فکر غمخواری دیگران نیز افتاده. دقت کنید:” فعالیت جیهه در برگیرنده عرصه همبستگی انترناسیونالیستی با تمام نیروهای مترقی ، دموکراسی و صلح در جهان نیز خواهد بود ، زیرا جبهه به ایجاد و تقویت مناسبات دوستی و همکاری با سازمان های اجتماعی- سیاسی مشابه در خارج نیز خواهد پرداخت”.
به این آقای ” سوداگرمل” (!) باید گفت که :” تو کار زمین را نیکو ساختی که در آسمان پنجه انداختی”!
وی در این بیانیه از پیشرفت های اقتصادی در زمینه های زراعت و صنعت نیز یاد آوری نموده و گفت:” . . . به استثنای بعضی مناطقی که در آن فعالیت خرابکارانه باند های ضد انقلاب بمشاهده می رسد دیگر در تمام کشور وضع نیازمندیهای مردم به کالاهای مورد ضرورت اولیه تامین شده است”.
اگر آنطوریکه آقای ببرک مزدور ادعا می نماید که :” دولت ما میخواهد حقیقت گوید ، عوام فریبی نکند” به این گفته خویش اعتماد داشته باشد باید چنین میگفت: در تمام کشور(مناطق آزاد شده و یا در حال آزاد شدن) رفع نیازمندی های مردم به کالای مورد ضرورت اولیه تامین میگردد ، به استثنای چند شهری که باید از طریق قرضه های اسارتبار شوروی تامین می گردد.
طوریکه ادامۀ بیانیۀ وی این موضوع را نیز به صراحت روشنی بخشید. وی گفت :” حل مسئله افزایش دستمزد کارگران در شرایط دشوار اقتصادی و مالی کشور . . . بدون کمک برادرانه اتحاد شوروی نا ممکن بود.
پس خود از پیشرفت های اقتصادی ادعائی و رفع نیازمندی های اولیه پرده برمی دارد و خویشتن را رسوا می سازد. وی گفته بالای خود را چنین تکمیل می نماید:” حکومت شوروی جهت تخفیف دشواری های ما در حل این مسئله در سال های نزدیک معادل چهار ملیارد افغانی کالا های مصرفی در اختیار ما خواهد گذاشت.”
مردم ما بخوبی می دانند که این “چهار ملیارد افغانی” کالاهای مصرفی نه ، بلکه معادل آن و یا اضافه تر سلاح های جنگی خواهد بود.اما ملت با شهامت ما و جهانیان به این امر ایقان کامل دارند که این چهار ملیارد نیز همانند ملیارد های دیگر در دریای جنگ کبیر میهنی ما غرق خواهد شد.و این اقایان از آن بسود خویش طرفی نخواهند بست.
ببرک مزدور در قسمت دیگری از بیانیه اش متذکر می شود:” بزرگترین حادثه سیاسی برای ما از لحاظ بین المللی . . . همانا بازدید هیات رهبری عالی حزبی و دولتی ما از اتحاد شوروی و انجام موفقانه مذاکرات افغانستان و اتحاد شوروی بود.
اهمیت این مذاکرات از چارچوب لحظه حاضر بسی فرا تر است و در بعضی عرصه ها از چوکات مناسبات دوجانبه نیز فراتر میرود”.
این را می گویند اعتراف صادقانه! حقا آقای ببرک. به این هیچ جای شک باقی نبود که این مناسبات آنقدرفراتر میرود تا برسد در چوکات مناسبات حقیرانه و برده وار. به این امر که مردم ما از خیلی ها قبل نیک ملتفت بودند ، منتهی خوب شد که جناب محترم خود تان هم نیزبه زبان مبارک فرمودید!
آری ، سال ها قبل ” اتابک اعظم “( نوکر انگلیس) صدر اعظم محمد علیشاه قاجار در بازگشت از سفر انگلستان خود چنین گفته بود :” . . . در این مکان مرا در بوتۀ آهن گدازی گداختند و آنچه می باییست از نو ساختند. بعبارت آخری آدم کردند”.
و امروز نیز آقای ببرک – این نوکر حقیر روس – را در آن مکان چنان “گداختند ” و به گفتۀ اتابک “آدم” ش کردند تا آن “مناسبات” را چنان ارجحیت دهد چنانکه بعد از خوب گداخته شدن ها در کورۀ برده سازی شوروی ها آوانیکه قدم در کشور نهد به استشارۀ بادارانش چنان اخطاریه هائی به پاکستان و ایران دهد و از سلاح مخرب و اتمی بادارش جهانیان را به رعب آورد که نگو ونپرس.( به بیانیه ببرک در بازگشت از سفر شوروی به کشور مراجعه گردد) و بادارش برژنف را بزرگترین ابرمرد تاریخ جهان خطاب نماید!
پس اگر ببرک مزدور چنین ادعائی هم بکند:” پیروزی انقلاب ثور نه تنها افغانستان و منطقه ، بلکه آسیا را از خطر نابودی نجات داد” و حتی چند فردای بعد انرا عامل “نجات” تمام کرۀ ارض هم جا بزند حق دارد، چه آنقدر در کورۀ ” برده سازی” روس جانانه گداخته شده که واقعا به آنچه میگوید ، شاید خود هم نداند!
اگر به سیر رویداد ها و حوادث این اواخر دولت متزلزل ببرک نیک نظر انداخته شود همانا اواخر رژیم امین و تره کی در خاطره ها زنده میگردد ، چه همانطور که مردم ما از طریق وسایل ارتباط جمعی در آن زمان ها ناظر اوضاع بودند ، همانا تکرار صحنه های آنرا امروزنظاره گر اند یعنی: همان برگزاری محافل ، متینگ ها ، یاوه سرائی ها ، شرفیابی های حضور ببرک خان ، آغوش باز کردن ها و دستبوسی ها . . . تازه گردیده است.
با تجربه اندوزی های مثمر این مدت نبرد ، با رسوائی بین المللی روس و چاکران بومی شان در صحنه های بین المللی ، با شکست های مفتضحانه ارتش متجاوز در جبهات نبرد و حماسه های درخشان مردم بپاخاسته و دلاور ما به یقین که تدویر چنین کنفرانس هایی نیز هرگز نخواهد توانست رژیم های مزدوری چون ببرک و امثالهم را از شکست ننگین و نابودی حتمی نجات بخشد. اگر ببرک مزدور ادعا می کند که :” دولت موجودۀ افغانستان میخواهد همیشه باقی بماند ” باید گفت که بطور قطع چون اسلاف خود بزودی در زباله دان تاریخ طور ابد خواهد خفت و جز این هم سرنوشتی دیگری برای شان سراغ نمی گردد و نخواهد کردید.
•••
K.G.B
یا
دستگاه آغشته بخون بشریت
ترجمه از مجلۀ ” کانتور” چاپ دهلی
شماره(۱۷) مورخ فبروری ۱۹۸۰
(سپتمبر ۱۹۷۲) …
آفتاب نشست و سایۀ کوه های بلند کابل روی شهر پهن شد. ساعتی بعد شش مرد بلند قد از دل سیاهی های شب بیرون آمدند و منزل منهاج الدین گهیح را محاصره کردند. او ناشر و مدیر مسئول یکی از جرایدی بود که از دیر زمانی سر راه عملیات براندازنده و واژگون کنندۀ K.G.B ( دستگاه جاسوسی روسی ) قرار داشت. وی چندین بار نامه های تهدید آمیز بی نام وبی امضائی دریافت داشته بود ، به این مضمون که ” اگر از نطق های دنباله دار و شدید الحن ضد روسی اش دست بردار نشود ، به قتل خواهد رسید”.
اکنون به عنوان آخرین چانس آنها خواستند از گهیح تعهد بگیرند که دیگر به نشر سرمقاله های ضد روسی اش ادامه ندهد. . . . صبورانه این پیشنهاد را رد کرد ، جنایتکاران ماشه ها را بسوی خود کشیدند و ویرا شدیدا مجروح نمودند. درین آتشباری ها برادر زادۀ منهاج الدین کشته و مهمانش نیز زخمی شد.
هدف ازینگونه اعمال خشونت آمیز نه تنها از سر راه برداشتن رقبا بود ، بلکه قصد کشتار های بیسرو بی صدای نهانی مخالفین نیز در آن نهفته بود.شواهد و نشانه های بجا مانده از تروریست ها نمایانگر وجود دست های روسی در حادثه فوق بوده است. مثلا مرمی های اسلحه خود کار ساخت روس ، موتر جیپ روسی حامل جنایتکاران و . . .
بلا فاصله پس از قتل گهیح ، سرگی پتروویچ کیکتیف ” سفیر کبیر شوروی ، افغانستان را ترک گفت و بقول نشریه ” پاریس ویکلی ” کیکتیف ضمنا یکی از مامورین شبکه K.G.B در کابل بود که برای تحت کنترول در آوردن و تهیه گزارش ها در مورد خلیج فارس و جنبشهای مردم ، از جانب شوروی مقرر شده بود. سپس روس ها دستگاه جاسوسی شانرا برای نظارت و مراقبت بر اوضاع کابل به دهلی جدید نقل دادند.
با سقوط رژیم شاهی و بسر اقتدار آمدن محمد داود ( جولای 1973) دو باره تاردوانی شبکه K.G.B از عقب پرده آغاز شد. همینکه داود شروع به برطرف نمودن عناصر وابسته شوروی از پُست های حساس کرد ، روس ها به اثر اطلاعات K.G.B بجای وی ” نور محمد ترکی” را بر سر قدرت نشاندند. حکومت حفیظ الله امین که پس از بزمین زدن قدرت متزلزل تره کی رویکار شد وانمود میکرد که بدون کمک ” کابین سیاه ” میتواند امور دولتی را به پیش ببرد.(” کابین سیاه ” از طرف رادیکال های هواخواه مسکو اداره میشود.)کمیته مرکزی در مسکو ازین وضع که ناشی از قصور K.G.B در کار ها بود ناراضی شد حوصله اش سر رفت و تصمیم گرفت که ” همه چیز ” را بدست خود بگیرد.
قرار راپورهای واصله ، تصمیم فرستادن قوای روس به کابل به تاریخ 19 دسامبر 1979 توسط کمیته مرکزی مسکو گرفته شد بود ، درست هفت روز بعد از تصمیم همپیمانان “ناتو” مبنی برجابجا کردن راکت ها در اروپا.
شبکه های جاسوسی K.G.B و G.R.U شعبات شانرا در سه ولایت ( کابل ، قندهار و هرات ) تاسیس کردند و بحیث اولین اقدام ظاهرا”کام” ( دستگاه جاسوسی امین ) را لغو نمودند. روسها ماموریت جاسوسی را که مستقیما از جانب کرملین تحت نظارت است بدست خود گرفته و اقدامات همه جانبه شانرا در ۲۸ ولایت افغانستان شروع نمودند.
یکی از ادارات K.G.Bکه سهم فعالی در مسایل مربوط به افغانستان دارد ، بنام “دیپارتمنت V “( دیپارتمنت مرگ) یاد میشود ، این یگانه شعبه ایست که K.G.B می خواهد هرچه بیشتر آنرا از چشم جهانیان پنهان نگهدارد.
“شعبه. . ” عهده دار قتل های سیاسی ، اختطاف ها و تخریب کاری هاست- به گفته کارکنان دستگاه جاسوسی روسی ” دیپارتمنت V” یا “موکر یاد ییلا ” ( کارهای تر ) سروکار دارد ، منظور از “کار های تر” ریختاندن خون بشر میباشد ، که قبلا بنام ” دیپارتمنت 13″ یا ” رشته- اف ” یاد می شد. ” لاین – اف ” در 1969 وسعت داده شد و نام جدید فعلی نیز در همین سال بر آن گذاشته شد.
یکی از شعبات دیگر K.G.Bبنام ” دیپارتمنت A” ( شعبه خبر گزاری ) مشهور است که عهده دار توطئه چیدنهای مخفی ، آگاهی یافتن از تصامیم کشور های دیگر ، ترتیب و تدوین نقشه برای تغییر دادن روحیه و طرز تفکر جوامع نسبت به مسایل جهانی ، کشف و افشای افراد و گروه هایی که مخالف روس می باشد.
همین شبکۀ کثیف و حیله گر وظیفه دار هرگونه عملیات پنهانی در تمام ممالک جهان است.
اکنون قصر تره کی ” فقید ” ادارۀ مرکزی K.G.B در کابل می باشد.
•••
صفحات “ندای آزادی” برای چاپ و نشر مضامین و اشعار و سایر آفرینش های انقلابی نویسندگان و شعرای متعهد و میهندوست باز است ، انتقادات و نظریات اصلاحی را با رعایت اصل امانتداری مطبوعاتی درین نامه منتشر می کند.
به امید همکاری های مترقی و الهامبخش شما !
شعار هایی که در پاورقی های شمارۀ چهارم ” ندای آزادی” آمده است:
۱/ مره دی وی روسی سری وژونکی !
۲/ جاوید باد خاطرۀ شهدای راه آزادی !
۳/ روس ها از ملک ما بیرون شوید! ورنه غرق رود بار خون شوید!
۴/ مرگ ونفرین بر اشتراک کنندگان جبهه پدر وطن- این جبهه خائنین به وطن !
۵/ مرگ بر تجاوزگران روس !
۶/ یا مرگ یا آزادی !