بر سينه ام پانزده زخم دارم!
دریده پانزده چاقوی دسته دار سینه ام را
قلب ام
هنوز می تپد،
قلب ام باز خواهد تپید!!
بر سينه ام پانزده زخم دارم
پیچیده آب های تاریک !
مانند مارهای ِ سیاه ِ لزج
بر زخمهای سینه ام
دریای سیاه
می خواهد خفه ام کند
می خواهد خفه ام کند
آب های تیره ی خونالود!
پانزده چاقوی دسته دار فرو نشسته در سینه ام
قلب ام هنوز می تپد،
قلب ام باز خواهد تپید!!
بر سینه ام پانزده زخم دارم
از پانزده جا سینه ام را دریده اند
گمان کردند پس از این مصیبت
قلب ام دیگر نخواهد تپید
قلب ام هنوز می تپد،
قلب ام باز خواهد تپید!!
پانزده شعله از پانزده زخم ام روشن شده
شکسته در سینه ام پانزده دسته ی سیاه ِ چاقو
قلب ام
مانند پرچمی خونین
می تپد
خواهد تپید!!
شعر از :ناظم حکمت