درین پایان احساس بهـــــاری
درین رسم گذشت جشن یاری
بده تا مهرگـــان همــدلـی ها
هوس را انفجار انتحــــــاری
* * *
وطن پهنای شور دسته جمعی
وطن اوج غرور دسته جمعی
بــــرای ملت وابسته ی مــا
وطن یعنی که گور دسته جمعی
* * *
سر راهم سیاهی در کمیــن است
خطر از چارسو فرش زمین است
خــدایا دست ما و دامـــــن تو
اگــــرچه مار ها در آستین است
* * *
همه فـــریاد و واویلا و زاری
پیاپی صحنه های سوگــــواری
شده در سنگر صبح دروغــین
وطن بازیچه ی مشت مداری
* * *
سفر گشته به گردن بار یاران
شب است و جاده ناهموار یاران
میان تونل وحشت گرفته
دهانش را گشــــاده مار یاران
نورالله وثوق بیستم جون 2008 جرمنی