مـقالات

بزرگداشت از شهدای مقاومت آزادیخواهانه افغانستان

 

این نبشته در محفل بزرگداشت از شهدای مقاومت آزادیخواهانه افغانستان در8 جون 2008 در تورنتوبه وسیله شخص نویسنده قرائت گردیده است:
 
 حضار نهایت محترم، نخست از همه سلام های رزم خویش را تقدیم می دارم امید است مورد قبول قرار گیرد. در ثانی ازاینکه به دعوت ما پاسخ مثبت داده، با تشریف آوری تان دراین محفل، همبستگی تان را با یاد وخاطره شهدای به خون خفته کشور ما ابراز داشتید، یک دنیا ممنون. 

    به مناسبت چنین روز غم انگیزی ،خواستم در مورد شهید مجید، قهرمان مردم سراسر کشورم چیزی بنویسم ، متوجه شدم که هرچه میخواهم من بنویسم وبگویم دیگران نوشته اند و گفته اند . دور نرویم ، در همین تازه گی ها وقتی اسکلیت های باقی مانده از نظام منفور عقبمانده و کور سلطنتی دزدانه و با تجاوز به  حریم نوشتۀ کس دیگری کانال زدند و تعفن دل گندیده وآسیب دیده از مبارزات مجید را به دست باد دادند. صداها و غریوهای خشماگین از گوشه و کنار گیتی برعلیه آنها و به دفاع بر حق و مردانه از مجید بلند شد و برای مدتی طنین آن گوش دوستان را نوازش و گوش دشمنان را  تخریش میکرد .
   من به این نوشته ها مرور عمیقی کردم ودیدم ، آنها یی که صادق اند وطینت پاک دارند چه روشن وزلال ویژه گی های قهرمان مردم را می بینند و بدون وسواس و دغدغه هرجا وهمیشه صمیمانه آنرا بیان میکنند و بر سجایای قهرمانان شان تاکید میورزند تا دیگران از آن بیاموزند. من درینجا به تذکر چند نکتۀ آنها میپردازم .
    یکی ازین نویسندگان،  قهرمان مجید را به رستم مقایسه میکند ، آری ، رستم همان یل افسانوی سیستان که آریائی ها همه صفات قهرمانان واقعی و افسانوی تاریخ را در وجودش خلاصه میکنند . ولی این نویسنده حاضر نیست مجید قهرمان را با رستم یکی بداند چه ، معتقد است که :  ” رستم فرزند ابوالقاسم است ، اما مجید از بیضۀ سفید پایمردی های خود سر برکرده است ” یعنی اینکه رستم زادۀ تخیل ابوالقاسم فردوسی شاعرهمیشه جاودان زبان پارسی است . آنچنانکه خود فردوسی هم گفته است :

” منش ساختم رستم داستان         وگرنه یلی بود در سیستان ”  .

       ولی مجید راعملش ، نترس بودنش ، مردم گرائی اش ، خردمندی اش و در یک کلام مبارزۀ اندیشمندانه اش یل تاریخ ساز مردم دریک برش تاریخ ساخته است . مجید زادۀ تخیل شاعرانه و یا افسانه وپندار عامیانۀ کسی نیست.   و لذا نویسنده مجید را یل واقعی میداند تا رستم را ، و چنین مقایسه ای تاهم اکنون در تاریخ و ادبیات منطقۀ ما بی بدیل است .
    شاعر جوان وبا دردی که خود در پای نهادن به دنبال پای مجید در جولانگاه رزمش رنج ، شکنجه وزندان دیده است  مجید را با اندیشه های بلندش به آفتابی تشبیه میکند که سپیده و روشنی اش مالامال از پیام عشق بوده است . این ارجمند بر روشنی وصفا و راهگشائی اندیشۀ مجید، که بیشک اندیشۀ پیشرو زمان است،  باورش را با تا کید بیان میدارد .
لذا تا اینجا این ارجمندان مجید را گردی ( پهلوانی)  در میدان عمل مبارزه میدانند که مجهز به اندیشۀ راهگشایش چون آفتاب راه مبارزۀ مردم را روشن میکند و خود پیشا پیش راه می پوید .
    عزیز نویسندۀ  دیگری از پایمردی ها و جوانمردی هایش یاد دهانی میکند و ازاو نقل قول و حکایتی میآورد که ثابت میسازد ، بین جوانمردی وعیاری که مجید به آن مجهز ومعتقد است تا لومپینیزم به اصطلاح کاکه نماهای ولگرد دریاها فاصله است .  مجید جوانمردی است که دشمنی خودرا فقط با دشمنان مردم سمت وسو میدهد و دیگران را نیز درین راه فرا میخواند . برای مجید به اصطلاح دشمنی های شخصی ، سمتی ، منطقوی ، لسانی ، قومی ، مذهبی و . . . ابتذالات و یا توطئه های هستند که برای تفرقه وجدائی در بین مردم بکار گرفته میشوند ، تا مردم از وظایف اصلی که مبارزۀ ملی وطبقاتی است منحرف گردند. “کاکه گک” های که به هیچ اصول واعتقادی باور ندارند و هنوز در پیلۀ پندارهای خام محل ومنطقه و سنت های عقبماندۀ محیطی و . . در بند هستند، وبا توسل به آن دشمن تراشی میکنند هرگز رهرو راه مجید نیستند، چه رسد به رفاقت با او .
    هواداران سازمانش طی نوشتۀ وزین شان از مواضع طبقاتی مجید سخن میگویند و او را در جایگاه و سنگر وجلودار بی چیزترین طبقات ولایه های اجتماعی می بینند که جسورانه با هرگونه بیدادگری و ستم میرزمد و مردم ستمدیده و در بند کشورش را به نجات از هرگونه ستم وتبعیض طبقاتی وملی ، مذهبی ، جنسیتی ، قومی و . . . فرا میخواند . در نوشته خوان این جمع از روحیۀ  ضد تجاوزی مجید سخن به میان می آید واعتقاد راسخ بر آنست که مجید قهرمان به هرگونه تجاوز به کشورش نه گفته و درتقابل آن قد بر افراشته ومبارزه کرده است . هکذا از سازماندهی ، خردمندی ، مردمی بودن وسجایای دیگر مجید سخن رفته است که واقعا بیان زوایای از شخصیت این نام آوربزرگ و مبارز ملی وانقلابی است .
    در نوشتۀ دیگری تحت عنوان ” وبازهم مجید ” از یک تحلیل گری که مجید را خوب میشناسد به نکات جالبی بر میخوریم . درین نوشتار پایه های اجتماعی بروز یک قهرمان به درستی چنین بیان شده است : ” همانگونه که جامعه آفریننده ی شخصیت اجتماعی است ، انسان عملورز ، آگاه و پیشتاز نیز آفرینندۀ جامعه است که از طریق درک قانونمندی های حرکت جامعه پیشاپیش سیر حرکی آن قرار گرفته  ره باز میکند ، شرایط  تازه می آفریند و تاثیراتی ژرف بربستر حوادث تاریخ می گذارد . . . چنین افرادی قهرمانان تاریخ اند . شکی نیست که در جامعۀ طبقاتی ولایه بندی شده قهرمانان نیز به طبقات ولایه های مختلف اجتماعی تعلق دارند . . .
    شهید مجید از آن زمره قهرمانانی است که از قلب توده های پابرهنه برخاسته و با پذیرش پیشتاز ترین اندیشه های آزاداندیشانه و رزمنده ی زمانش کمر به نجات بی چیزترین طبقات ولایه های اجتماعی مردم خود از هرگونه ستم وتبعیض بسته است ” .
نویسنده به دو ویژگی دیگر مجید اشاره میکند و اورا ضد استبداد و تجاوز میشناسد:
    ” شهید مجید در تمام زندگی مبارزاتی اش نه تنها به ظلم وستم طبقات حاکمه ی وقت تن نداد ، که به شیوه های پسندیده ی خودش علیه آن رزمید. زمانی هم که کشورش مورد تجاوز اجنبی قرار گرفت، دیگر هیچ گونه اگر ومگری را نپذیرفت ومعتقد بود که تجاوز به سرزمین ، تجاوز به سرنوشت ، تجاوز به ارزشهای میهن و هم میهن ما اگر ومگر ندارد،  تحت هر نامی واز جانب هرکسی که صورت بگیرد مردود است و باید علیه آن رزمید .
    شهید مجید معتقد بود  که هرمتجاوزی برای توجیه تجاوزش به نیرنگها و شعارهای فریب گرمتوسل میشود تا از شدت تقابل ملت مورد تجاوز در رویاروئی با خود بکاهد . به گواهی تاریخ متجاوزین متعدد گاهی به نام دین ، گاهی به نام تمدن و دموکراسی و گاهی به نام سوسیالیسم  بر خلق و کشورهای مختلف تجاوز کرده  وهستی شانرا به غارت برده اند . لذا تجاوز تحت هرنام و شعاری که صورت بگیرد تجاوز است و مبارزه علیه آن برحق و ضروری است .” 
    این فهم واین درک مصداق کاملی را از شخصیت مبارزاتی شهید مجید ارائه میکند . حال که تا حدودی این شخصیت مبارز را شناختیم بگذار اینطور مطرح کنیم که اگر شهید مجید هم اکنون زنده میبود چه میکرد ؟ 
اگر درست است که شهید مجید در راستای پیش برد مبارزه با ارتجاع وامپریالیسم هرگز به تک روی باور نداشت وبنیان گذاری یک سازمان منضبط مجهز به اندیشه های پیشرو عصر را ضروری میدانست و درآن راستا موفقانه کار وعمل کرد  و ” ساما” را ساخت،  پس اگر حال هم می بود بیشک درجمع وپیشا پیش یاران هم باور و اصولی اش با استحکام وتکامل “ساما” از نظر ایدئولوژیک ، سیاسی ، تشکیلاتی وزدودن هرگونه ابهام فکری – سیاسی به پیشواز ایجاد و سازماندهی تشکلی عالیتر ومتکاملتر میرفت .
اگر درست است که شهید مجید مبارزه علیه ارتجاع وامپریالیسم را کارتوده ها میدانست وبرای بسیج توده به ایجاد       “جبهه متحد ملی افغانستان” با شرکت تمام نیروهای ملی ومستقل دست زد . حال هم اگر می بود درتشکیل جبهۀ  ضدارتجاعی وضد امپریالیستی از نیروهای مستقل و ملی پیشگام میشد و آنرا متناسب با شرایط امروز سازماندهی میکرد. 
اگر درست است که شهید مجید انقلاب را فقط به سخنرانی ها وسیمنار بازیها خلاصه نه میکرد وحل و فصل نهائی طرد تجاوز واستعمار واستثماررا به بازوی مسلح مردم می دید، حال هم اگر می بود متناسب با شرایط امروزین در تدارک چنین امری اقدام میکرد . رهروان راهش اگر می خواهند راه او را دنبال کنند باید در جهت تحقق  این آرزوهای برآورده نشده ای مجید کار وعمل کنند ، با امپریالیسم متجاوز به کشورشان قاطعانه مبارزه کنند ، با ارتجاع وابسته به امپریالیسم به رزمند وفریب هیچگونه نیرنگ دموکراسی بازی وغیره وغیره را نخورند .
       دریک کلام میتوان گفت مجید یعنی قهرمان سازمانده ، مبارز وسازش ناپذیرضد امپریالیسم وارتجاع وهرگونه بهره کشی انسان ازانسان . رهروان مجید باید بکوشند چنین باشند.
      اگر مجید امروز زنده میبود، مخالفین با اوچه میکردند و درموردش چه میگفتند ؟
   آنچنانکه ازعمل میتوان استنباط کرد امپریالیسم جنایت گسترامریکا وشرکای جنایتکارش به میهن ما، از طریق اجنتان رنگارنگ خود با فریبکاریها  و دغلبازی های ویژه اش به مجید نیز طرح اغواگر “مبارزۀ مشترک ضد تروریسم ، فئودالیسم و احیای دموکراسی و بازسازی افغانستان. . . ”  را پیشکش می کرد ودر ازای آن ازمجید میخواست تا پستی ومقامی را در دولت دستنشانده اش اشغال کند وآرام وآسوده زندگی کند . همان کاری را که در زمان خود عوامل مزدور سوسیال امپریالیسم روس کردند . آنها نیز از مجید خواستند که با آنها گویا “مبارزۀ مشترک ضد فئودالیسم وامپریالیسم”  بکند وبه ازای آن هر پستی را که میخواهد بگیرد. ولی مجید حاضر نشد منافع ملک وملتش را برای بدست آوردن پست ومقام و درنهایت زندگی مرفه شخصی به معامله بگذارد. اومیدانست که این شعارها دام فریب ونیرنگی بیش نیست واورا درتقابل منافع مردم وکشورش قرار میدهد، ولذا  آگاهانه و دلیرانه به آنها نه گفت و گردانندگان رژیم خلقی- پرچمی را عوامل مزدور اجنبی وخاین به خلق و میهن خواند ودر عوض در تقابل شان سلاح رزم خودرا برا تر وتیزتر ساخت و به میدان عمل شتافت .
   اگرامروز نیزقهرمان مجید زنده می بود فریب هیچ یک از بازی های امپریالیسم متجاوز به کشورش را نمی خورد وهرگز با آنها وعوامل بومی شان دمساز نه میشد . برعکس همان شعاری را که گفته بود ” بریده باد زبانی که در برابر تجاوز به کشورش خاموش بماند ” فریاد زده و علیه امپریالیسم متجاوز ، عمال بومی اش وهرگونه ارتجاع و استبداد مبارزه میکرد.  واما سردمداران امپریالیسم وارتجاع باز هم اورا یاغی، قانون شکن، ضد دموکراسی وغیره می گفتند.
   اگرامروز مجید با تکامل آن باورها واعتقادات وستراتژی های دراز مدتش زنده می بود، عناصر خسته ونیمه راه، عناصربی ایمان، سازشکار وبی عمل و بالا خره عناصر جبون وتسلیم طلب، عبا و قبا های ماجراجو، ارتدکس، سنتی و از این قبیل را برایش می دوختند و نثارش میکردند. ولی مجید که به حقانیت راهش باور داشت به قول یکی از یارانش “سواربر رخش رهوار تاریخ به پیش می شتافت” ودرپاسخ معترضان میگفت:

“ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم               ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما”                                      

  ما نیز با اعتقاد عمیق به باورهای شهید مجید، رفاقت وهمراهی خودرا با مجید فقط درتداوم راهش به اثبات خواهیم رساند. وراه مجید  نه راه سازش بلکه راه مبارزۀ قاطع واصولی با دشمنان مردم، با  تجاوز واستبداد تا طرد کامل این  پدیده های شوم از میهن وجامعۀ ما است.
در همین جا باید افزود که تلاش به خاطر تبانی وسازش که در اساس خیانت به خون شهدا وآرمان بزرگ آنها است، نتنها از طرف هوداران سازمانی که به وسیله مجید بنیان یافته است، محکوم می گردد ، بلکه از طرف جمیع خانواده های شهدا، شخصیت های ملی و مستقل نیز، با با قاطعیت وانزجار تمام تقبیح گردیده محکوم می گردد.

         درود برروان پاک شهید مجید وکلیۀ شهدای راه آزادی !
         مرگ بر متجاوزین واشغال گران!
         یاد شهدا را با ادامه راه پر افتخار شان گرامی داریم!

 

اسدالله حکیمی  8 جون 2008  تورنتو