مـقالات

تجاوز و جنایت در افغانستان سی ساله شد

HAJAMA
Sympathisanten der revolutionären
Bewegung Afghanistans
هواداران جنبش انقلا بی مردم افغانستان (هجاما)
**************************************************
تجاوز و جنایت در افغانستان سی ساله شد
(  هفت و هشت ثور آغاز و ادامه فاجعه  )

بشریت امروزی تحت حاکمیت سرمایه جهانی و هژمونی امپریالیسم امریکا از بی عدالتی ، زورگوئی  ، جنگ ،  ترور، فقر ، مرض و آلودگی فزائینده محیط زیست –  بطور وحشتناکی  عذاب میکشد و این در حالیست که پیشرفت علمی و تکنولوژیکی آغاز قرن بیست و یکم قله های بلندی را درنوردیده و به بشریت مترقی این امکان را میدهدتا بطور قطع با مشکلات موجود طبعیی و اجتماعی غلبه کند .
      امپریالیسم امریکا که پس از فروپاشی شوروی سابق وبلوک شرق خود را درصحنه ء جهانی بی رقیب میافت با اتکاء به لیبرالیسم  نو کوشید به بازسازی سیستم جهانی امپریالیستی تحت قیادتش بپردازد ؛ این بازسازی که مشخصهء آن جهانی سازی لجام گسیخته با استفاده از نیرو های کار ارزان ، تسخیر هرچه بیشتر بازار ها و منابع انرژی  –  در اکثر نقاط جهان میباشد در بسیاری از موارد با زورگوئی  ،  خشونت و جنگ در اشکال گوناگون همراه بوده است تا جائیکه اکنون وقاحت آن در دورترین نقاط جهان جلوه نمائی میکند  .
      جریان سه دهۀ اخیر بخصوص وقایع سال های اخیر نشان میدهد که بازسازی امپریالیستی ایکه با چاشنی «  نئو  لیبرالی  »  همراه بود نه تنها باعث کاهش درآمدهای  واقعی مردم و بحران بیکاری در حال تزاید (  در اثر رقابت های دم افزون سرمایه و تجدید سازمان شرکت های فراملیتی  و جابجا شدن آنها ) و بحران های تجاری ،  مالی وپولی بعلاوۀ تأ  ثیرات  منفی بر معیار های بهداشتی و آموزشی و رفاه عمومی و در نتیجه به تحلیل رفتن امنیت اجتماعی –  در کشور های پیشرفته را باعث گریده است ؛  بلکه جهان را بطور کلی در مسیر بیعدالتی و فقر ، جنگ و زورگوئی و برقراری نظام وحشت و ترور سوق داده است ، بطور یکه اکنون کمتر کسانی نسبت به ماهیت واقعی آن اشتباه می کنند. 
      توفان تجاوزات امپریالیستی بمقدرات و سرنوشت ملل و خلق های جهان بااستفاده وسیع از پیشرفت های علمی و تخنیکی بشر در زمینه های اطلاع رسانی وارتباطات در آغاز قرن حاضر با توان و اطمینانی در خورتوجه  ،  تحت رهبری امپریالیسم متجاوز امریکا  ، وزش تازۀ را آغاز کرد که تجاوز به افغانستان و عراق آنرا تکمیل نمود  .
      محو همۀ سرحدات سیاسی ، ایجاد نظام های فرمانبردار در اکثر کشور های جهان ( که در قالب یک مجموعۀ اداری و امنیتی صرف عمل میکنند ) ، تحمیل توافقنامه های سیاسی – اقتصادی و در صورت لزوم حضور نظامی به بهانه مبارزه با تروریسم واستبداد  اما به هدف چپاول دارائی های عمومی از طریق خصوصی سازی و به خدمت گرفتن  نیروی کار ارزانتر وایجاد بازار های جدید مصرف – تلاشهائی است که گسترش طرح جهانی سازی کنونی با خود بهمراه آورده است  .
      در متن چنین اوضاعی کشور عزیز ما افغانستان که از سه دهۀ به اینسو عمدتا مورد تجاوزات و مداخلات گسترده قدرت های بزرگ جهان قرار داشته است ، اینک پیکر نحیف آن سنگینی  بار حضور نظامی بیش از چهل کشور جهان را بدوش می کشد  .
      نمایش مضحک اما درد آور « مبارزه علیه تروریسم »  در کشور ما تحت رهبری امپریالیسم امریکا با گذشت بیش ازشش سال از آغاز آن ، بمراحل غم انگیزی رسیده است . امریکا تلاش ورزیده است همه جنایتکاران « هفت ثوری » و« هشت ثوری » و «طالبی» را در یک اتحادوسیع علیه مردم افغانستان بسیج نماید  .
     ایجاد سیسم بوروکراتیک وسیع که تمام مفاسد تاریخ گذشتۀ کشوررا به ارث برده است و بانام فریبندۀ دموکراسی مزین گشته و وصلۀ نامناسب انتخابات و پارلمان را به طرزی خجالت آوربا خود حمل میکند ، به خواست های واقعی و برحق اکثریت قاطع مردم برای زندگی آبرومندانه و صلح شرافتمندانه ، کوچکترین علاقه ای نشان نمیدهد .
      جامعۀ افغانستان در سایۀ دموکراسی باد آورده و اعطائی، نوعی استبداد قرون وسطائی رابا جامعۀ مدرن امروزی  تجربه می کند ، هنوزهم خان و ملا و دلال بر سرنوشت مردم حاکمیت دارند و همگام باسرمایۀ جهانی شیره جان مردم افغانستان را می مکند و نام آنرا نظام بازار آزاد می گذارند . هیچ طرحی برای بوجود آوردن اقتصاد ملی که پایۀ اصلی آزادی ملی و ترقی اجتماعی میباشد ، وجود ندارد در عوض هجوم کالاهای خارجی جامعه را از رمق انداخته ودر سیستم اقتصادی جهانی جائی برای تولید مایتحاج ضروری مردم در داخل کشور وجود خارجی ندارد ،حتی اقتصاد زراعی کشور که بخش عمدۀ اقتصادملی را تشکیل میدهد توسط مافیای موادمخدر بین المللی در حال نابودی است . ادامۀ این حالت وابستگی افغانستان را دوامدار خواهد نمود .
      از دموکراسی ، حاکمیت مردم برسرنوشت شان افاده میگردد و دموکراسی واقعی یعنی توزیع منصفانۀ قدرت اقتصادی و اجتماعی میان احاد مردم ، در حالیکه در افغانستان کنونی ، یعنی انتخابی نمایاندن دستگاه قدرت و باز گذاشتن دست آن برزندگی و سرنوشت مردم .  دموکراسی فقط توسط نیروهائی بالندۀ جامعه تحقق پیدا میکند و باسهمگیری وسیع مردم در پروسه حیات سیاسی شان عملی میگردد نه با حاکمیت پوسیده ترین نیروهای سیاسی بر سرنوشت مردم  .   
فسادی که از دستگاه حاکمۀکشور می طراود و زیرنام « فساد اداری » خلاصه میشود ، اساسا فسادبنیادی و ساختاری است که ریشه در نظام های گذشته و توسط فساد های واردۀ خارجی تقویت شده است . ساختار نظام کنونی وترکیب قدرت در دستگاه حاکم در شرایط کنونی بگونه ایست که داشتن انتظاربهبود وضعیت بوسیلۀآن اگر خودفریبی ساده لوحانه نباشد ، بصراحت اهداف مردم فریبی را دنبال میکند  .
      استقلال سیاسی و حاکمیت ملی که میتوانند زمینه های اجرای دموکراسی واقعی باشند ، با حضور همه جانبۀ قدرت های خارجی در افغانستان بکلی مورد تهدید قرار گرفته است . سیاست های چندگانه و مغایر با منافع ملی – قدرت های خارجی ، حتی وحدت ملی مارا سخت مورد ضربت قرارداده است . سازمان ملل متحد و سایر نهاد های بین المللی در برخورد با مسایل داخلی افغانستان جانب قدرت های اشغالگر را گرفته بجای اینکه با نقش بیطرفی فعا ل پیام آور صلح و امنیت در کشور جنگ زدۀ ماباشند در رقابت های موجود فی مابین آنها مورد استفاده قرار میگیرند  .
      مسله حقوق بشر که قدرت های استعمارگرگویا همواره در روابط بین الملل ومسایل جهانی عنوان میکنند در افغانستان که خود حاکم اند به باد فراموشی سپرده شده است و فقط به شکل نمایشی و به مناسبت های مختلف از آن یادآوری می شود . همانگونه که امپریالیسم امریکا با ایجاد زندان هائی در سرتاسر جهان ، بدون پایه های حقوقی و قضائی ، حقوق انسانها را پایمال میکنند ، در کشور ما هم دست مزدوران شانرا برای زیر پا گذاشتن حقوق اولیۀ انسانی  بازگذاشته اند . اکثر جنایتکاران جنگی ، جنگسالاران قلدر ، قدرت های محلی زورگوی، افراطیون مذهبی و قاچاقبران موادمخدر به مقامات بلند رتبۀ دولتی در مرکز و ولایات گماشته شده اند ودرکشور تحت ادارۀ باصطلاح سازمان ملل متحد به تومار جنایات شان همه روزه می افزایند .
      جریان دوامدار تجاوز وجنایت در افغانستان که باند های خلق و پرچم  در هفت ثور 1357  آغاز گرش بودند ، در هشت ثور 1371 به مرحلۀ دیگری پیوست وتاکنون ادامه دارد . کودتای ثور پیش درآمد تجاوز نظامی روس اشغالگر و عامل شهادت بیش از یک ملیون انسان در کشور مااست . حاکمیت خلق و پرچم در جامعه و به ادامه آن تجاوز نظامی روس در کشورهمۀ خانواده ها را داغدار، نیمی از جمعیت افغانستان را آواره و تقریبا تمام سرزمین مارا به ویرانه بدل ساخت . تنظیم های مزدور جهادی که بعد ها در هشت ثور 1371 بقدرت سیاسی افغانستان تکیه زدند به اثر حاکمیت رژیم مزدور خلق و پرچم در افغانستان ، تولد یافت و در رقابت های میان امپریالیست های شرق و غرب مورد استفاده قرار گرفتند  .
      جالب است که جنایتکاران خلق و پرچم  همۀ تقصیرات را بدوش برادران تنظیمی خود انداخته ورهبران تنظیم ها برادران طالب خودرا عامل جنایات میدانند و طالبان مزدور هم باداران خود را سبب همۀ سیه روزی ها قلمداد می کنند . آنچه در عمل شاهد آنیم که همۀ جنایتکاران اکنون در یک زدوبند وسیع بمقابل دادخواهی مردم افغانستان با هم متحد شده وبرادروار در چوکی های پارلمان لم داده و به ریش همدیگر می خندند و از اینکه یکبار دیگر امکان یافته اند بقدرت سیاسی افغانستان ولو اینکه همه باهم در ائتلاف سهم داشته باشند از باداران رنگارنگ گذشته وحال خود مشکورند ، هنوذ به سه دهه تراژیدی مردم افغانستان نقط پایانی در چشمرس قرار ندارد و سیه روزی مردم وارد دوران پیچیدۀ دیگری شده است . مبارزات قهرمانانۀ مردم برای آزادی و دموکراسی ، صلح شرافتمندانه وزندگی آبرومندانه با وجود قربانی های بیشمار توسط ارتجاع تنظیمی به تاراج برده شد و بوسیله طالبان قرون وسطائی جامعه به قهقرا رهنمون گردید و افغانستان که « هفت ثور » و «هشت ثور » ونظام طالبی را تجربه کرده است ، اکنون هر سه را در یک ترکیب و در یک ائتلاف تجربه میکند  .
      بدون اقتدار یافتن نیرو های ملی  – دموکرات و انقلابی جامعه و سهم گیری فعال و آگاهانۀ مردم در تعیین سرنوشت شان و طرد همه گونه وابستگی و عقبگرائی و بدست گرفتن سکان قدرت بدست مردم ؛ آرزوی آزادی – دموکراسی و عدالت اجتماعی در جامعۀ سراپا درد و رنج افغانستان ، بواقعیت نخواهد پیوست .
      نیرو های ملی، مترقی و آزادۀ کشور بادرک مشقات اوضاع کنونی ، بایستی مبارزات خود را هماهنگ ساخته وبرای استقرار حاکمیت ملی و دموکراسی صفوف پراگندۀ خویش را فشرده بسازندو بدور نقاط مشترک مبارزاتی خود متمرکزگردند . محصور ماندن در قالب های تنگ قومی ، لسانی ، مذهبی و منطقه ای ویا بی تفاوتی نسبت به اوضاع کنونی تحت هر عنوانی که باشد با وحدت ملی ، استقلال سیاسی ، دموکراسی و ترقی اجتماعی در تضاد قرار درد. همانگونه که دنباله روی از حرکت های غیر آگاهانه وگاه خودجوش ، مبارزات مردم را به سراب رهنمون میگردد، دل بستن به طرح های بلند بالا و اما دور از واقعیات جامعۀ افغانی در لحظۀ کنونی نمیتواند هیچ معنی دیگری بجز طفره رفتن از وظایف مشخص و عاجل کنونی که پیش پای جنبش مترقی افغانستان قرار دارد ، داشته باشد . متأسفانه هستند کسانیکه هنوز در زیر انبوه برداشت های متفاوت شان از تجارب بشریت مترقی ، گیرمانده اند و تجارب سی سال گذشتۀ  مبارزات مردم را نادیده میگیرند و از اینکه شرایط مبارزاتی را برای طرح های از قبل آماده و دور از واقعیات جامعه ما ، مساعد نمی بینند واپس به سوراخ های کتا ب های شان مخفی میگردند . آنها که برای دریافتن صحت و سقم افکار شان باید به بستر وسیع مبارزا ت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مردم حضور یابند ، فقط باداشتن قالب های مشخص می کوشند جامعۀ ستمکشیدۀ مارا در آنها بگنجانند  .
      نیرو های آزاده ، ملی ،  دموکرات و مترقی جامعه ! با حضور در بستر های مشترک مبارزاتی ، در یک مبارزۀ جامع الاطراف وبا حرکت از موضع وحدت طلبانه ، سنگر های مبارزاتی را برای تحقق آرمانهای  والای مردم برای رسیدن به آزادی – دموکراسی و عدالت اجتماعی ، پر کنید از سطح امکانات عملی و موجود مردم  برای گذر از وضعیت دشوار کنونی حرکت نمایند  .

         عاملان جنایات هفت و هشت ثور باید مجازات شوند   !
         پیروز باد مبارزات مردم در جهت نیل به آزادی  ملی –دموکراسی و عدالت اجتماعی !
        مرگ بر متجاوزین و عمال بومی شان   !
                                             

 

هجاما   7 ثور  1387 

 اقتباس ازسایت گفتمان